عید از خود بریدن مبارک
برای برنامه دیروز خیلی ها کمک کردند، بی دریغ؛ و خدا را شکر برنامه خوبی از کار درامد.
دیروز صفا و خلوص بچه ها کلی به من انرژی داد.
انشالله خداوند به همگیمان برکت بدهد.
-----
دلم می خواست اینجا به اسم نبود
گمم.
پر از درد.
دنبال عرفات بودم.
کاش امروز به مذبح می رفتم.
دنبال نشانم، دیروز نزدیک به هزاران نشانه زمزمه می کردند.
با وجود انها من هنوز!
دیروز خواب دیدم، امروز بدنبال پدری که مرا با خود به مذبح ببرد.
اما! گویا مدتی است از قربانی شدنم می گذرد.
بی آنکه قوچی همراهیم کند. گویا من همان قوچم، اما این بار از زمین.
این بار چاقو بر گلویم نمی برد. اما نه انکه هیچ نکند.
بر هر رفتی جراحتی و التیامی و باز روز از نو.
که ایجا درد همدم هر روزه من است.
روزها تلخند و ثانیه ها شیرین و من هنوز پر از دردم.
.فردا نزدیک است و من هنوز در امروزم متلاطم.
نباء عظیم خواهد شد.
و تا آن روز بنا بر سنت من هنوز پر ازدرد باقی خواهم ماند.
ای منتهای آرزو . . .