2007-09-15

فاطمه 

ديروز صبح فاطمه را به خاك سپرديم، به همين سادگي به همين راحتي همانجا، نزديك همان چهارراه، نزديك جدش سيد محمود، روي قبر جده اش، فاطمه ارام گرفت پس از 22 سال حضور و حدود 10 روز تلاش براي ماندش و رفتن، عاقبت رفت، مي گفتند اينجايي نبود.
ساده اسان وقتي رفته بود تا از مردگان خبري بگيرد، به بودن و نبودن مي رسد و كمايي چند روزه اغازي بر انتخابش بود.
ديروز به قول مادرش امانت بازگردانده شد، زماني كه در ميانه دفن ميكروفن را به دست گرفت تا از ريحانش بگويد و ارزو كند كه بار ديگر در صحنه اي ديگر با او حضور يابد . او را به پدر سپرد.
برايمان گفت :
غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد
ساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوست

و من مبهوت اين مادر، كه استوارولي دردمند شاكر اين نعمت و محنت بود.
به قول حضرت امير زندگان خوابند و آن زمان كه چشم از دنيا فرو مي بندند تازه بيدار مي شوند.

و من در دست و پا زدن در خواب، به اميد بيداري.
خداي من
وفقنا لما تحب و ترضي.

ديروز توانستم لذت عاري شدن را درك كنم.

تكمله : انقدر در خودم پيچيدم كه بسيار سخنها كه در اين چند روز جايي براي عنوان شدن داشت در پس انديشه ام ماندند و مرگ جلوه اش را انچنان برايم تابناك كرد كه بر بودنن سخت بيمناك شدم.

پیامبر 

دنبال یک پیامبر می گردم!

تو 

روی تو بهر دیده که بینند نکوست
نام تو بهر زبان که گویند خوش است

.... 

چه کنم؟
چه .... ؟
.... کنم؟
........؟
؟
خدا ......................................................................................................... .

کل حال 

الحمدلله علی کل حال

به بودنها و نبودنها
به داشتنها و نداشتنها

دریغا 

دریغا نیست همدردی موافق . . .

نقد یا عمل 

لطف کنید بجای این همه نقد هایی که خوب هم هستند کمک کنید.
حتی نکردی یک میل بگذاری که بدانم باید از چه کسی کمک بخوام!

دلتنگی 

با خودم زمزمه مي کنم
اللهم وفقنا لما تحب و ترضی
دوست دارم با خدا کمتر دلتنگ باشم
اميدوارم بشود


بیشتر بدانیم

آیت الله طالقانی
دکتر علی شریعتی
مصطفی چمران
امام موسی صدر


آن مرد می رود؛ آن مرد آهسته می رود؛
آن مرد در باران می رود؛

اما یاد آن مرد خواهد ماند

عکسهای سادگارس


لینکدونی


آرشیو

تماس با ابوذر

برای اگاه شدن از مطالب این وبلاگ ادرس خود را ثبت نمایید
powered by Bloglet



خوش آمديد