2007-11-28

سپاس 

... و عفَّ و کتم َ و مات، مات . . .
خواستم، کوشش کردم، نشد...
دو سال و نیم گذشت از خود به خدا شکوایه بردن.
چله ای بگذشت از بی خویشتن شدن خویش.
درد را پایانی نیست که لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَد
و هر روز آغازی است برای شدن.
سپاس از هر چه روامیداری که سخت ناسپاسم.


بیشتر بدانیم

آیت الله طالقانی
دکتر علی شریعتی
مصطفی چمران
امام موسی صدر


آن مرد می رود؛ آن مرد آهسته می رود؛
آن مرد در باران می رود؛

اما یاد آن مرد خواهد ماند

عکسهای سادگارس


لینکدونی


آرشیو

تماس با ابوذر

برای اگاه شدن از مطالب این وبلاگ ادرس خود را ثبت نمایید
powered by Bloglet



خوش آمديد