2006-06-30

دو شیوه 

بین من و دوستی که هر دو از دو استاد درس ‌می‌گیریم بحثی بود. یکی از استادها ازاد منش، خوش فکر، اهل مطالعه تا حدی که روزنامه روزانه را ترک نمی کند، اما سنتی، دیگری ازادمنش، خوش فکر و با یک اختلاف که در دایره سنت بسته نمانده.
هر دو قران و نهج البلاغه تدریس می کنند، یکی در مسجد، دیگری در دانشگاه، صحبت از ان بود که کدام یک بهتر حق مطلب را ادا میکند، دوستم معتقد بود که روشن اندیش بهتر است، به روز سخن می گوید، خوب تحلیل می کند، اما من در مقام مقابل هنوز آن دیگری را ترجیح می دهم، نه از باب سنتی بودن، او بنا به اقتضای فکر خود هر تحلیل دینی را با روز نمی آمیزد، به دنبال آن نیست که از علی برای من راه امروز را نشان دهد، شیوه‌اش این است که هر مطلب را تا جایی که می تواند در حیطه خودش باز کند و شرایط آن زمان را نشان دهد، شیوه ای که امروزه برای بازخوانی متون بصورت علمی به کار می‌اید، او متون را در حال و هوای آن روزی خویش تفسیر می کند، و تنها به من درکی می دهد که فرد متقابل با توجه به این درک نسبت به موضوع و تبیین ان نسبت به حالات مختلف زمانی و مکانی نگاهی جامع پیدا کند، احساس می کنم کسانی که همراه با هر تفسیر متن به دنیال بازگویی تحلیلهای شخصی خویش هستند، تنها با ساده کردن کار برای بعضی از ما، نعمت درست اندیشیدن ار از ما دریغ می کنند. برای درک متون، بخصوص آنچه جامعه ما با آن درگیری بیشتری دارد، قران و نهج البلاغه تفسیری از متن که درکی درست و جامع از شرایط آن روزگار را بدهد، برایمان کافی است. تحلیل و به روز آوری را باید ذهن خلاق فرد فرد ما انجام دهد. مگر آنکه هنوز امیدی به تلاش خود نبسته و تنها به دنبال تسهیل کنندگان راه باشیم که در این صورت هنوز به معلم مفسر امروزی و به تقلید نیاز بسیارمان است .

تکمله: می پذیرم که نهج البلاغه هنوز جایگاهی در میانمان ندارد.

شورایی دیگر 

شوراي راهبردي روابط خارجي با حكمي كه رهبر انقلاب به كمال خرازی وزیر خارجه سید محمد خاتمی داد، تشکیل شد .
این شورا در حال حاضر 5 نفر عضو داشته که ریاستش را خرازی بر عهده دارد.
از میان این 5 تن 3 نفر، وزیر دوران اصلاحات محسوب می شوند و از همه مهتر آنکه متکی و لاریجانی از فعلان عرصه سیاست خارجی حال حاضر در شورا حضور ندارند، به نظر می اید با تشکیل این شورا کلیه مسائل روابط خارجی و مداکرات به ایشان سپرده خواهد شد.
متن خبر


آه از ظلمت جهل 

با چند روز تاخیر

برای کسیکه درآتش غم و درد می‌سوزد، سوختن حیات اوست، رنج کشیدن طبیعت ثانویه او شده است-عادت دارد- درغم و درد کثیف و ظلم و ستم می‌گذرد، آنجاکه می‌خواهد در آتش معشوق بسوزد. برای معبود خود را فدا می‌کند، از درد و رنج عالم برهد، چه لذت بخش است،چه سهل و ساده است، چقدر گوارا و مطبوع است، سوختن و محو شدن و قربانی شدن در آغوش محبوب. کسیکه همه روزه باستقبال مرگ می‌رود، ولی مرگ از مقابل او می‌گذرد، همه روزه می‌خواهد به افتخارشهادت نائل آید، از زیر بار کوه غم و درد برهد، اما قضا و قدر اجازه نمی‌دهد. آنجا آتش عشق به او می‌وزد وسراپای او را می‌سوزاند و او را آزاد می‌کند، تشنه ایثار، کشته عشق، پروانه وار به دور شمع شهادت می‌گردد.
آه آه آه – از ظلمت جهل و آتش شکنجه و طوفان تهمت و افتراء
« از دست نوشته های دکتر چمران»

آنروز که از سفر به لبنان کلام به میان امد در جلوی چشمم تو بودی، دوست داشتم لبنان را ببینیم به جنوب لبنان سفر کنم ، انجا گویی میعادگاهی بود میان من و تو، دوست داشتم در صور قدم بزنم در دبیرستان فنی جبل عامل با تو سخن بگویم. اصلا انجا بنشینم و بمانم و همچون یک شاگرد بیاد استادی که تنها از او شنیده و شنیده و به دل سپرده، مشق عشق کنم. دوست داشتم با تو در تل زعتر در میانه خاکها بنشینم و از درد برایم بگویی و رنجی که در سینه با خود به دیار باقی بردی.




آه آه آه – از ظلمت جهل و طوفان تهمت و افتراء
از همانها که بدنبال تایید عدم صلاحیت تو در مجلس اول بودند و امروز داعیه دار یادبود تو .
و توکه رنج را در زیبایی آن می دیدی بدون نگاه به این رفتارها و با آزردگی، بی اعتنا، به حرکتت مشغول بودی.
چه زیبا هست آنروز به گونه ای در تبعید بودی و امروز به دیگر گونه که نیمی از هستیت را به فراموشی می‌سپارند.

شعور 

در روزگار جهل، شعور خود جرم است.


یادش بخیر.
راه ناهموار و رهرو خسته که توشه رفتن ناهمگون و مرکب ناموزون و و همراه در گستره دشت، در امتداد افق، ناپیدا؛ که یاران بس اندکند.
خدایا مددی.

رسم 

گفته بودند گر بشنوی و به هیچ انگاری، گر بفهمی و مرهمی ننهی ، مسلمان نه ای!!
امروز گویا بسیاری بر این سبیل کوشاییم که ، بشنویم و دم بر نیاوریم. حتی با . . .



شايد اصل خیر بودنش هم تا به الان یسته نشدن روزنامه است. فعلا ماجرا جوری جلو رفت که روزنامه به توقیف نرسید.

تو 

تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي ،
همت كن و بگو ماهي ها ،
حوضشان بي آب است.

فعلا 

فعلا به خير گذشت.

نگشتیم . . . 

تا چند در این کنگره چون خشت توان بود
یک روز نگه کن که بر این کنگره خشتیم
پیری و جوانی چو شب و روز برآمد
ما شب شد و روزآمد و بیدار نگشتیم

آشپزی 

در این چند روز تعطیلات که برای من به علت تعطیلی روزنامه حدود 4 روزشد، در کنار درس خواندن که احتمالا مشغله اصلیم بود، آشپزی آرامش حسابی به من می داد.
آشپزی را دوست دارم. کلی می توانم مدلها و مزه های مختلف را پیاده کنم.
تعجب می کنم از آدمهایی که هیچ ارتباطی با آشپزی نمی توانند پیدا کنند و انتهای هنرشان پختن تخم مرغ به مدلهای مختلف هست، به نظرم یک جای کارشان می لنگد.
تازه، قرمه سبزی دست پخت من رو نخوردید ...!!

تعصب 

تعصب آن نیست که برادرت را دوست بداری، بلکه اگر مردم بد و نابکار قوم خود را از مردم نیک و اقوام دیگر بهتر بدانی، این تعصب است.

این هم نگاهی است به تعصب های قومیتی و خانوادگی از نگاه امام صادق (ع)


بیشتر بدانیم

آیت الله طالقانی
دکتر علی شریعتی
مصطفی چمران
امام موسی صدر


آن مرد می رود؛ آن مرد آهسته می رود؛
آن مرد در باران می رود؛

اما یاد آن مرد خواهد ماند

عکسهای سادگارس


لینکدونی


آرشیو

تماس با ابوذر

برای اگاه شدن از مطالب این وبلاگ ادرس خود را ثبت نمایید
powered by Bloglet



خوش آمديد