2006-03-30

اى كشيده رداى شب بر سر 

يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ «1» قُمْ فَأَنذِرْ «2»
اى كشيده رداى شب بر سر، «1» برخيز و بترسان‏. «2»


برخیز که سالیانی پیش وقت خیزش تو بود امروز من، متحمل بار انسان، در پناه خیزش تو سعی در صعود دارم. ای مدثر تو زمانی برخاستی و من، امروز در این میانه تنها، بی کس، در ارزوی برخاستنی چون تو؛ نه مانند، که الهام گرفته از برخاستنت در اولین حرف آن مانده ام که راه بس دشوار است و تنهایی امانم را بریده. در این غربت ادم، ای کشیده ردا بر سر، ان شب که از حرا هراسان برگشتی، و از سهمگینی رسالتی که بر دوشت بود به لرزه افتادی، به ندای پرودگارت امید یافتی که برخیز و بترسان . . .
امروز من و من های اندک چون من، در این غریبستان معرفت در اروزی اندکی از خیزش تو مانده ایم تا شاید ذره ای چون تو تکبیر گوی رب باشیم، و همچون تو، حداقل انذارگر خویش. ای پیامبر رحمت در این راه دشوار و در این میانه بی کسی راهنمایمان باش که ره دراز است و همراه اندک وپیامبران جهل وگمراهی از عدد فزون.


پیامبر رحمت 

چه زود به سهم خواهی افتادند! آیا بهانه بدون سرپرست ماندن امت بهانه خوبی بود؟ نمی دانم پس چرا ابتدای معرکه را با دعوای اوس و خزرج شروع کردند و چرا با استناد به حرفی از پیامبر به قریشی بودند کشاندند؟ نمی دانم چرا هنوز هیچ نشده ابوسفیان حاضر شد برای علی و برای انکه حکومت به دست او برسد شمشیر برکشد! و چه جالب که علی حکومت نمی خواست ، او بارها تبری جست از حرص به حکومت.



بارها و بارها نشان داد که هدف حکومت نیست، او ساختن جامعه را می ساخت، علی با اندکی مشغول بود، پیامبر را غسل دادند و کفن کردند و در هنگامه ای که بسیاری فراموش کرده بودند که هنوز بدن پیامبر بر روی زمین است و هنوز در گور ارام نگرفته تنها به وظیفه انسانی و برادرانه خویش عمل کرد.
فارغ از تمام دعواها.
پیامبر رحمت هم رفت.
و ما پس از هزارسال ، در سقیفه مانده ایم و از هزاران معرفتی که می توانستیم بیاندوزیم، یاد بگیریم و یاد بدهیم، خلافتش را بهترین ارثیه فرض می کنیم، و به دست اوردن ان را منتهای آز و آزمندی خود می شماریم.
به نامش هرچه می پنداریم انجام میدهیم، و به یادش آنچه خود می خواهیم بر کرسی مراد خویش می نشانیم که او چنین و گفت و لا غیر.
تاریخ همیشه تکرار می شود، و ما وارثان عبرت نگرفته این تاریخ ؛ هنوز در تکرار آن استواریم که . . .

عکسها از خودم


بوی عیدی 

این هم یه نغمه جدید برای سال نو
فرهاد هم صدای خوبی داره هم شعرهایش را هم به خوبی انتخاب می کرده، خدا رحمتش کناد.
-- >

بوی عیدی، بوی دود، بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی دودی وسط سفره نو
بوی یاس وسط جانماز ترمه مادر بزرگ
با اینا زمسنون رو سر می کنم
با اینا خستگی رو در می کنم

شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناس تا نخورده لای کتاب
با اینا زمستون رو سر می کنم
با اینا خستگی رو در می کنم

تحول 

داشتم دعا می کردم برای تحول پیدا کردن و در سکون نماندن، سال داشت تحویل می شد، sms هم مثل سال گذشته خراب بود، با هزار تا سلام و صلوات فرستادم، رفت، مسیر یک جهت داشت و تنها یکدریافت کننده، پیام دریافت آن را هم سیستم از قول مقابل داد، نمی دانم رسید یا نه؟ به این تکنولوژی ایرانی شده تلفن همراه اصلا نمی شود اطمینان پیدا کرد. سال تحویل شد. انشالله همراه با تحول فصل و برخاستن پس از فروشدن، تحول شما هم هر روزه باشد. سویس پیام کوتاه تا روزها خراب بود، مثل سال پیش بدون هیچ تحولی . . . .

خواب 

سحر جمعه قبل از سال جدید بود که خواب جالبی دیدم، خانه مان برنامه بود از همانهایی که سالهاست به مناستی وهر از گاهی داریم، در ان فضا تعداد زیادی از افرادی را دیدم که فوت کرده بودند و می شناختمشان چه از فامیل و نزدیکان و چه از انهایی که تنها نامی ویادی از ایشان در خاطرم بود.
جالب بود که می دانستم همگی دار فانی را وداع گفته اند. به سراغ تک تک انها رفتم و سوال می کردم، بر شما چه می گذرد؟ چه حال و هوایی داری ؟ سخت هست یا راحت؟
جواب دو نفر را به وضوح به خاطر دارم.
یکی با رویی خندان به من گفت خوب هست، بابا؛ سخت نمی گذرد؟ نه؛ راحت است و خوب. قیافه مطمئنی داشت.
دیگری با قیافه ای نه چندان مطمئن از همانهایی که نگاه نگران از ان میبارد به من گفت: خوب هست؛ واقعا؟
اما؛ اما سخت میگذرد. و در حال گفتن این جملات سختی را از صورتش حس می کردم. احساس سختی گذران از نگاهش به راحتی قابل فهم بود.
دو نگاه بود یکی در سختی و یکی در آسایش. خواب خوبی بود.
خداکند فردا روزی اگر مرا هم در خواب دیدید از آن بگویم که بر من هم آسان گرفته اند . . .

هزار 

هزار جهد بكردم‏‏‏ كه سر عشق بپوشم
نبود بر سر اتش ميسرم كه نجوشم


به هوش بودم از اول كه دل به كس نسپارم
شمايل تو بديدم نه عقل ماند و نه هوشم


مرا به هيچ بدادي و من هنوز بر انم
كه مويي از وجودت به عالمي نفروشم

قهرمان! 

گنجی هم ازاد شد.
خدا را شکر.
داریوش سجادی مطلبی را برای او نوشته و البته با اجازه خودش نقدی را نگاشته، می گویم با اجازه خودش که الان پیروان داغ او صدای فغان در ندهند:

اکبر گرامی دو سال بعد از آن تاريخ بود که بدنبال برائت جوئی «طنـّاز»! مطبوعات اصلاح طلب از کرسی قهرمانی ناخواسته اش، طی سياه قلمی ديگر (1) متذکر شدم:
در بحث سندروم قهرمانخواهی يک سوء تفاهم ايجاد شده و آن مذموم تلقي شدن قهرمان در شاكله مناسبات سياسي ـ اجتماعي است در حالي كه عرصه اجتماع بی نياز از قهرمان نيست . آنچه كه به قهرمان بار منفی می دهد مذموميت عَرَضی آن است و نه ذاتی .قهرمان به ذات خود نه تنها ضد ارزش نيست بلكه بواسطه تأثيرگذاری بر قابليت ها، استعدادها و انگيزه های خرد جمعی ، توانی مضاعف را براي هدايت پتانسيل های اجتماع در اتمسفر جامعه رها می كند.آنچه كه در رويكرد قهرمان خواهانه كراهت آميز است مسئوليت گريزی شهروندان و احاله همه مسئوليت ها به قهرمان است كه مانع از نهادينه شدن مناسبات شهروندی و قائم به شخص كردن تحولات اجتماعی می شود و جامعه را با ظهور قهرمان تهييج و با افولش مأيوس مي کند.اين همان بليه ای بود كه پس از رحلت پيغمبر اسلام نيز بخش هائی از جامعه جوان مسلمين را مورد آسيب قرار داد تا جائی كه علی ابن ابيطالب هشيارانه ايشان را مخاطب قرار داد:«اگر محمد (ص) را می پرستيد او مرده است و اگر خدای محمد را او نمرده و نزد خدای خويش مأواء گزيده»!تلقی توده ها از قهرمان، چنانچه منبعث از مسئوليت گريزی خود و تقديس گرائی قهرمان شان باشد ، چنين تلقي ای خالق قهرمانی « شورآفرين» بوده و چنانچه اين تلقی برخاسته از بيعت پذيری آگاهانه و بالغانه توده ها با آرمانها و اهداف قهرمان شان باشد ، چنين رويكردی خالق قهرمانی « شعورآفرين» است .قهرمان « شورآفرين» احساس مردم اش را متأثر می كند و قهرمان « شعورآفرين» پندار ايشان را .مرجع ظهور قهرمان ، نياز شورمندانه يا شعور ورزانه قهرمان خواهان است .جوامع انسانی بر اساس نوع نياز خود، قهرمانان شان را تعريف و مطالبه می كنند.همچنانكه تلقی شورآفرين از قهرمان در تفكر شيعه « علی ابن ابيطالب» بزرگترين قهرمان دينی خود را در شمای جنگآوری و شمشيرزنی و خيبــركنی اش می فهمد و تلقی شعورآفرين، علی را در فصاحت و بلاغت و عدالت مستتر در نهج البلاغه.
. . .

برادرم اکبراين ناشی از صباوت انديشگی ايشان نيست. تصادفاً در اوج «احساس» استغنا و فرهيختگی تو را فهم می کنند.فقط مصداقاً به اين ادبيات نوشابه اميری شان از سر دقت تامل کن:« گنجی را به خانه فرستادند. خبر، یک جمله بود و اتفاق ، هزار، هزار. در پس این خبر، مردی بود که به جای پرومته می نشست. سیاوش بود که از آتش گذر می کرد. انسان بود که حق می طلبید. حق بود که زمین می خورد و بر می خاست، زمین می خورد و برمی خاست. و بر می خاست ، اگر چه با زخم، اگر چه با دل ریش، اگر چه با داغ و درفش، اما برمی خاست. گنجی بود که بر می خاست» (3)
برادرم اکبرتو پرومته نيستی. تو سياوش نيستی.تو تنها اکبر گنجی هستی و اکبر گنجی برای بودنش محتاج چيز ديگری نيست.اما واقعيت آنست که تو برای آنها پرومته ای.تو برای آنها سياوشیيعنی می خواهند که باشی.چون خود هيچ نيستند، می خواهند تو بجای آنها باشی.مايلند پوچی خود را با تو بپوشانند.اجازه بده کمی هم با هم ولو به تلخی بخنديم .تو اکنون در حالی پرومته ، سياوش و انسان حق طلب معنا می شوی که دو سال پيشتر نويسنده همين «سوزنامه رمانتيک» در کنار پنج همکار ديگرش در لندن، خود را اجزای ملت بزرگی معرفی می کردند: آرام ترين و منطقی و در حالی که خود تا قلب لندن گريخته بودند مردم با خود نبرده شان را ترغيب به تحصن در مجلس می کردند، که نکردند!!!

پیشنهاد می کنم متن کامل این مطلب را از اینجا بخوانید

یا 

یا برید الحمی حماک الله
مرحبا مرحبا تعال تعال

فی جمال الکمال نلت منی
صرف الله عنک عین کمال

عید 

عیدتان مبارک، تحولتان پایدار.

پايان ماجراي دراويش قم 

کمیته بررسی کننده ماجرای تخریب حسینیه دراویش گنابادی در قم، حمله به این حسینیه را کاری اشتباه و ناشی از ارائه اطلاعات غلط به مسئولان، علما و مراجع تقليد دانست. (+)
بر اساس گزارشهای دریافتی، کمیته بررسی کننده این ماجرا که در آن افرادی از وزارت اطلاعات، وزارت کشور، نیروی انتظامی و نیروی مقاومت بسیج حضور داشتند، اعلام کرد که اختلاف بر سر مالکيت حسینیه دراویش گنابادی قم، یک امر کوچک شهری بود و می توانست به وسیله شهرداری و اوقاف و مالک آن (شریعت) حل و فصل شود ولی با دخالت برخی نهادها و افراد غیرمسئول در این ماجرا، یک پدیده محلی به یک ماجرای امنیتی و ملی تبدیل شد که قطعا کاری ناشایست بود. این امر پس از ماجرای اهانت به ساحت حضرت رسول (ص) در اروپا و انسجامی که در اعتراض به این امر در جهان اسلام ایجاد شد، یک امر تفرقه افکنانه محسوب می شود و این درحالی است که ایجاد جنگ و تفرقه مذهبی در دستور کار دشمنان اسلام قرار دارد.
اين سخن در حالي عنوان مي شود كه چندي پيش و در پي تخريب حسينيه دراويش گنابادي در قم اعلام شد حضرات آيات بهجت و صانعي با اين تخريب موافق نبوده و نارضايتي خود را نيز عنوان كرده‌اند. (+)
اما در همان زمان نميانده محترم قم در مجلش شوراي اسلامي با عنوان اين كه مسائل عقيدتي در اين موضوع دخالت نداشته و علت تخريب حسينيه شريعت قم، مسايل سياسي و امنيتي و نوعي فتنه گري بود كه موجب پديد آمدن اين ماجرا شد، از اين مسئله دفاع كرد و عنوان نمود كه ما سالها در قم با اين افراد زندگي مي‌‏كرديم و رفت و آمد داشتيم و آنها را مي شناختيم و در ارتباطات اجتماعي با اين افراد بوديم، اصلا بحث مبنايي و اعتقادي وجود نداشته است. (+)
در كنار اين صحبتها عده‌اي هم فك پلمپ حسينيه را كه گويا در وقف آن از نظر اداره اوقاف مشكي وجو داشته ، دليل اصلي عنوان كردند.
اما در روز واقعه و شعارهايي كه از طرف عده‌اي از موافقان تخريب حسينيه داده مي‌شد، عنوان كننده رويكردي ديگر است: مرگ بر تصوف، به گفته مراجع تصوف، فتنه انگلیس است، صوفیه حیا کن شهر قم را رها کن، شریعت حیا کن شهر قم را رها کن، این مسجد ضرار است، تخریب باید گردد، اسلام انگلیسی نابود باید گردد و.... (+)
اما دراويش در ان روز و روزهاي پيشين عكس شهداي خود را بر پلاكاردي به همراه بنيانگذار فقيد و آيت الله خامنه‌اي بر پلاكاردي گذاشته بودند تا بگويند ما را به كار ديگران و مداخله در سياست كاري نيست اما از آن طرف عده اي مي گفتند كه اينان قرآن ها را به سر نيزه كرده اند و يا اينكه عده اي به سبب آنكه بعضي از آنها سبيل شان بلند است نجس مي دانند و ... (+)
غائله پس از دستگيري تعداد زيادي از دراويش حاضر (البته پس از مدتي اكثر انها آزاد شدند) و تخريب كامل حسينيه دراويش و بالطبع آن خانه شريعت در قم خاتمه يافت و گويا پس از اين تخريب نمايشگاهي هم در همان مكان برگزار شد.
آن چيزي كه نبودش مشهود است ، عدم وجود مديريت بحران ، و بوجود امدن مسائلي است كه تنها در بعد عمومي ماجرا، متاسفانه به خراب شدن وجهه عمومي جمهوري اسلامي ايران منجر مي‌شود، مسائلي كه تنها با يك مقدار مديريت، خويشتنداري و حتي توجه اندك به آراي عمومي و صاحبنظران موجه به سرانجامي بهتر خواهد رسيد.
« نکته جالب توجه در این گزارش، مبری دانستن دراویش گنابادی قم از اتهاماتی است که در روزهای اول پس از تخریب حسینیه آنان در برخی مطبوعات و سایتها در زمینه فاسد الاخلاق بودن این دراویش و وجود مشروبات الکلی در حسینیه و ... منتشر شده بود. بر اساس گزارش کميته تحقيق، این افراد از مقلدان یکی از مراجع شناخته شده قم بوده و در میان آنان، وابستگان به خانواده شهدا نیز دیده می شوند و اتهامات وارده به آنان فاقد مبنا و دلیل است.
گفتنی است که با توجه به این گزارش، دلجویی از دراویش گنابادی قم در دستور کار مسئولان قرار گرفته است و از جمله مبلغ 800 میلیون تومان به عنوان بخشی از قیمت حسینیه در اختیار شریعت قرار گرفت تا وی برای تهیه ملکی در تهران از آن استفاده کند. » (+)

مومن 

وقتی با او که همه بود و نبودم با اوست سخن می گویم، پاسخم می دهد: اگر می خواهی به حیات طیبه دست پیدا کنی، مومن شو، و من که در ابتدای مسلم بودن مانده ام، نمی دانم چگونه با این ضعف به وادی مومنان قدم بر دارم، این راه به . . .

چه دردی است . . . 

چه دردي است در ميان جمع بودن ولي در گوشه اي تنها نشستن
براي ديگران چون كوه بودن ولي در چشم خود ارام شكستن
براي هر لبي شعري سرودن ولي براي خود همواره بستن
به رسم دوستي دستي فشردن ولي با هر سخن قلبي شكستن
به نزد عاشقان چون سنگ خاموش ولي در بطن خود غوغا نشستن

حریم دانشگاه 

معاون فرهنگي وزير علوم: حمله‌ي نظاميان به دانشگاه قابل قبول نيست همه‌ي حكومت‌ها بايد حريم دانشگاه را حفظ كنند. این صحبت مربوط به گذشته نیست، همین دیروز جناب دکتر محمد باقر خرمشاد معاون فرهنگی وزیر علوم به خبرنگار ایسنا در واکنش به حمله پلیس فرانسه به دانشجویان معترض به قانون کار در دانشگاه سوربون (فرانسه) گفته است (+). سخنان خوبی است به شرطی که این بزرگوار دانشجویان وطنی را فراموش نکند و این را هم از یاد نبرد که چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. در نگاهی وطنی امروز دانشجویان دانشگاه شریف نسبت به دفن پیکر سه تن از شهدای گمنام در صحن مسجد دانشگاه شریف اعتراض داشتند که با واکنشی تند از سوی عده ای غیر شریفی رو به رو شدند.
واکنشهای مخالف این حرکت تنها از سوی عده ای خاص نبود حتی دانشجویان متعلق به جناح فکری متفاوت از دانشجویان تحکیمی و چپ نیز با این حرکت مخالف بودند« رضا الله بداشتي مسئول هيأت الزهرا(س) در اين دانشگاه گفت: هيأت الزهرا اولين گروهي بود كه با اجراي اين طرح مخالفت خود را اعلام كرد و بر آن اصرار داشت چراكه ما اعلام كرديم ممكن است حرمت شهدا حفظ نشود و از آنها سوءاستفاده شود اما امروز ديگر بحث ما بحث موافق و مخالف بودن نيست. الان شهيدان را آورده‌اند وظيفه داريم با تمام انرژي و با افتخار از آنها پذيرايي كنيم. ما بايد نشان دهيم لياقت شهيد را داريم، اما اين حركت‌ها شايد اين گونه منعكس شود كه ما مخالف شهيديم.» (+)
این مسائلی در حالی پیش امد که در روز گذشته عده ای از دانشجویان در تجمعی پس از صحبت با مسولان دانشگاه به این نتیجه رسیدند که فعلا این مسئله تا صحبت با دانشجویان و شنیدن دلایل آنان از طرف مسولان مسکوت می ماند. (+)
مسئله ای که کاملا مشخص است، بودن یک بام و چندین هزار هوا است. زمانی که دکتر داوری مدیر دانشجویی دانشگاه شریف اینگونه به خبرنگار ايسنا می گوید: رييس دانشگاه با اجراي اين طرح موافق بوده است. ديشب كه ما از اينجا رفتيم به ما اعلام كردند كه اين طرح اجرا نمي‌شود اما امروز صبح با شرايط اجراي آن و عملي شدن آن روبرو شديم. وي در پاسخ به اين پرسش كه چه كسي متولي اصلي اين برنامه بوده است؟، ادعا كرد: آنچه ما مي‌بينيم اين است كه بسيج دانشجويي متولي اين طرح است، ما هم آنچه شما مي‌بينيد مي‌بينيم. (+)
چه می توان گفت، حرمت آبروی شهیدان مهم نیست، شهید ابزاری که نه یاداور گذشته پر افتخار که تنها دست اویزی برای امروز شده، نمی گویم مخالفان به طور کامل حق دارند، به خصوص ار توهینها دفاع نمی کنم، اما ایا واقعا حق است که بدون در نظر گرفتن عقیده اکثریتی قابل قبول و پر تعداد به چنین کاری دست زد؟ در مکانی چنین عمومی که حق؛ متعلق به محصلان آن است؟ یا حتی پایین تر از این مسئله ایا نباید با گفتگو این دوستان مخالف را ابتدا قانع کرد تا به مخالفانی ابدی تبدیل نشوند؟
داستان گفتگو و مجادله مثبت قرنها است که الگویی سفارش شده به ما بشمار می اید؛ اما متاسفانه آنان که بیشتر نوای دینداری سر می دهند خود کمتر قانل به این مواضع هستند:

ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ .با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به (شيوه‏اى‏) كه نيكوتر است مجادله نماى‏. در حقيقت‏، پروردگار تو به (حال‏) كسى كه از راه او منحرف شده داناتر، و او به (حال‏) راه‏يافتگان (نيز) داناتر است‏.

خوب است معاون فرهنگی وزیر علوم با قبول این مسئله که باید هميشه دانشگاه به عنوان يك محيط فرهنگي حرمت و كرامتش حفظ شود ، همزمان با اظهار ناراحتی در مقابل مسائل مبتلابه فرانسه نگاهی هم به جامعه ایران بیاندازد.
دفاع بد قویترین حالتی است که به خراب کردن یک موضع، اعتقاد و یا نظر منجر خواهد شد.تصاويري از این مراسم (+)
گزارش بازتاب (+)
گزارش وبلاگ من ایرانیم (+)
نگاهی به زندگی شهیدان باکری -->

آنچه بر سر هابیل آمد 

امروز ششمین سالگرد ترور حجاریان بود، یادش بخیر انروز که خبر را شنیدم . . .
زمان چه زود می گذرد، و ما چه کم درس میگیریم.

در مراسم امروز دکتر آقاجری از نسبت اسلام و ترور گفت و از اولین وسوسه شده به قتل سخن گفت، او از بیان هابیل گفت که در مقابل قابیل کسی که قصد جانش را داشت به نرمی سخن می گوید: اين است كه اگر دست دراز كني و مرا بكشي، من چنين كاري نخواهم كرد زيرا كه معيار قبولي نزد خدا، پارسايي و تقواست

اما تاریخ چه بد جواب هابیل را می دهد . . .

وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ «27» لَئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لَأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ «28» إِنِّي أُرِيدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاء الظَّالِمِينَ «29» فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ «30»

داستان دو پسر آدم را به درستى بر ايشان بخوان‏، هنگامى كه (هر يك از آن دو،) قربانيى پيش داشتند. پس‏، از يكى از آن دو پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد. (قابيل‏) گفت‏: (حتماً تو را خواهم كشت‏.) (هابيل‏) گفت‏: (خدا فقط از تقواپيشگان مى‏پذيرد.) «27» اگر دست خود را به سوى من دراز كنى تا مرا بكشى‏، من دستم را به سوى تو دراز نمى‏كنم تا تو را بكشم‏، چرا كه من از خداوند، پروردگار جهانيان مى‏ترسم‏. «28» من مى‏خواهم تو با گناه من و گناه خودت (به سوى خدا) بازگردى‏، و در نتيجه از اهل آتش باشى‏، و اين است سزاى ستمگران‏.«29» پس نفس (اماره‏)اش او را به قتل برادرش ترغيب كرد، و وى را كشت و از زيانكاران شد. «30»

بركت 

سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ

منزّه است آن (خدايى‏) كه بنده‏اش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى -كه پيرامون آن را بركت داده‏ايم‏- سير داد، تا از نشانه‏هاى خود به او بنمايانيم‏، كه او همان شنواى بيناست‏.

از نظر آوايي هم، ايه روح نوازي هست، بخصوص اگر آن را با يك صوت خوب هم گوش بدي ...

نگاهی به ارزیابی مدرنیته از دیدگاه استاد ملکیان 

هفته گدشته یکی دیگراز جلسات انجمن جامعه شناسی در حوزه ارزیابی مدرنیته در تجربه معاصر ایران به همت دکتر جلایی پور برگزار شد.
میهمان این جلسه استاد مصطفی ملکیان بود.
ملکیان 8 ویژگی را بران انسان مدرن شده بر شمرد، ویژگیهایی که از نظر وی اساس یک انسان مدرن شده از دیدگاه فرهنگی را تشکیل می دهد.
1- انسان گرایی
2- دانشتن اندیشه پیشرفت (پیشرو بودن)
3- بینش مادیگری
4- عقلانیت نگری
5- تجربه نگری (تجربه گرایی)
6- برابر طلبی
7- فردگرایی
8- احساسی گرایی (یا نجات گرایی در مورد انسان؟)

البته در موضوع اخر به خوبی توجیح نشدم چون یک مقدار هم این خصیصه را برای انسان غیر مدرن توضیح داد، اما بیشتر روی کرد استاد این بود که یک فرد مدرن در فضای مدینه فاضله دارای چنین خصوصیتی خواهد بود. البته عنوان داشت که رسیدن به وجه تمدنی مدرنیته به راحتی امکان پذیر است و کسی نمی تواند با داشتن این رویکرد خود را مدرن بداند.
ایشان جمع وجوه مذهب و مدرنیت را در یک فرد به طوریکه هر دو به کمال برسند را ناممکن دانست و البته عنوان کرد با توجه به اینکه ما نمی توانیم به طور کامل مدرن و یا مذهبی باشیم و نسبتی از این دو هستیم پس می توانیم جمعی از این دو را به نسبتی در خود داشته باشیم.

دو نقد خوب هم به استاد شد که تقریبا جواب خوب و قانع کننده ای به ان ندادند:
صحبتهای ایشان تماما از منظر فرهنگی بود نه جامعه شناختی و حتی نیم نگاهی هم به این قسمت نداشتند که بتوانند، مدرن شدن از این حیث را باز کنند.
صحبتی که دکتر جلایی پور مطرح کرد در ارتباط با مسئله عدم جمع مذهب و مدرنیته: زمانی که توکویل از وجود و استمرار دموکراسی در آمریکا صحبت می کند و در کنار آن از عدم این استمرار در فرانسه بعد از انقلاب فرانسه و پس از زاده شدن استبداد از دامن جمهوری، به این نتیجه می رسد که علت اصلی این استمرار و دوام در آمریکا وجود پیورتین های (روحانیون و مسیحیان که به دنبال از بین بردن خرافه از دین بودند) مسیحی است. این نظر و نقد کاملا عینی است و در جامعه مذکور وجود همین مذهب باعث دوام دموکراسی شده، عاملی که کمبود آن خود باعث زایل شدن یک جمهوری تمام عیار شد.
............
توکويل هميشه خود را با اين سوال مواجه می‌ديد که چگونه می‌توان بين هواداران دين و مدافعان دموکراسی آشتی ايجاد کرد. توکويل در سفرش به آمريکا شاهد اين واقعيت بود که هيچ گروهی در آمريکا نه به‌طور علنی و نه به‌شکل غيرعلنی در برابر کليسای کاتوليک قرار نگرفته است و کليسای کاتوليک را دشمن آزادی و دموکراسی تلقی نمی‌کند. او به اين نتيجه رسيد که گويی روح دين‌داری و آزادی در آمريکا با يک‌ديگر درآميخته است. از نظر توکويل علاوه بر اين‌که آمريکا شاهد هيچ انقلاب و دگرگونی اجتماعی در طول تاريخ نبوده است، عوامل متعددی در ايجاد سازگاری بين دين و دموکراسی در آمريکا موثر بوده‌اند. اين مقاله به بررسی رابطه‌ی دين و دموکراسی از نگاه توکويل می‌پردازد و سپس سعی می‌کند به اين سوال پاسخ دهد که آيا دموکراسی در آمريکا می‌تواند الگويی برای ساير کشورها باشد، يا خير؟

نگاهی به آراء و اندیشه های توکویل

درويش 

در پای تو افتادن شایسته دمی باشد
ترک سر خود گفتن زیبا قدمی باشد

بسیار زبونی‌ها بر خویش روا دارد
درویش که بازارش با محتشمی باشد


زین سان که وجود توست ای صورت روحانی
شاید که وجود ما پیشت عدمی باشد

گر جمله صنم‌ها را صورت به تو مانستی
شاید که مسلمان را قبله صنمی باشد

با آن که اسیران را کشتی و خطا کردی
بر کشته گذر کردن نوع کرمی باشد

رقص از سر ما بیرون امروز نخواهد شد
کاین مطرب ما یک دم خاموش نمی‌باشد

هر کو به همه عمرش سودای گلی بودست
داند که چرا بلبل دیوانه همی‌باشد

کس بر الم ریشت واقف نشود سعدی
الا به کسی گویی کو را المی باشد

جامعه شناسان فرانسه 

امروز در حسينيه ارشاد خدمت دكتر كچوئيان بوديم، تا پرونده اوليه جامعه شناس‌ها كه به فرانسويان اختصاص داشت، بسته شود.
انشالله تا برنامه‌هاي بعد.

ما . . . 

ماییم و نوای بی نوایی . . .

مفهوم - 1 

ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا (مدثر-11)
مرا با آنكه (او را) تنها آفريدم واگذار

از ایه با همان نگاه تحت لفظی بدون آنکه به پیش و پس آن نگاهی بیاندازیم، همان معنی گرفته می شود که حدس میزنی، که گویی خدا انسانی را که تنها آفریده به خویش می طلبد، تنها.
اما یک نکته باقی می ماند که هیچگاه آیات به تنهایی معنا نمی شوند، قران یک متن است که برای استخراج مفهوم ان احتیاج به دانستن پیش و پس ان و چه بسا احتیاج به دانستن شان نزول أن هم است، این معنا در باب همین آیه هم استوار است، در باب شان نزول این ایه می گویند: زمانی یکی از قریش آن زمان که هجرت آغاز نگشته بود، روزی به گوشه ای به شنیدن ایاتی از قران ایستاد و آن را نکو یافت، در بازگشت دوستانش از او خواستند که بگوید چه شنیده، اودر تامل بود که ایات سحر نبودند، داستان هم نبودند ... همراهان پریشان شدند که اگر تو بخواهی در این باب چیزی بگویی تنها بر پیروان محمد افزوده ای برو و فکری کن و چیزی را درباره ایات برای بقیه بیان کن، فرد به اندرون خود در خانه خود رفت، زمانی بگذشت، نزدیک به سه روز که با خود تامل کرده بود و کلنجار رفته بود که چگونه در باب قران و دین محمد سخن بگوید؟ عاقبت زمانی که بیرون امد مخالفت با محمد و دین جدید در درون او محکمتر بود و استوار تا در میان جماعت قریشیان بر خلاف ان چیزی که می اندیشید از سحر کلام و کتاب بگوید. در ان زمان این آیات در جواب سخنان او امد. آیاتی که بروشنی برای او و امثال اویی که چنین می اندیشند و در رفتارشان چنین اعمال می کنند، امده است:

ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا «11» وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَّمْدُودًا «12» وَبَنِينَ شُهُودًا «13» وَمَهَّدتُّ لَهُ تَمْهِيدًا «14» ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ «15» كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا «16» سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا «17» إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ «18» فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ «19» ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ «20» ثُمَّ نَظَرَ «21» ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ «22» ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ «23» فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ «24» إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ «25»


مرا با آنكه (او را) تنها آفريدم واگذار. «11» و دارايى بسيار به او بخشيدم‏، «12» و پسرانى آماده (به خدمت‏، دادم‏)، «13» و برايش (عيش خوش‏) آماده كردم‏. «14» باز (هم‏) طمع دارد كه بيفزايم‏. «15» ولى نه‏، زيرا او دشمن آيات ما بود. «16» به زودى او را به بالارفتن از گردنه (عذاب‏) وادار مى‏كنم‏. «17» آرى‏، (آن دشمن حق‏) انديشيد و سنجيد. «18» كشته بادا، چگونه (او) سنجيد؟ «19» (آرى‏،) كشته بادا، چگونه (او) سنجيد. «20» آنگاه نظر انداخت‏. «21» سپس رو ترش نمود و چهره در هم كشيد. «22» آنگاه پشت گردانيد و تكبّر ورزيد، «23» و گفت‏: (اين (قرآن‏) جز سحرى كه (به برخى‏) آموخته‏اند نيست‏. «24» اين غير از سخن بشر نيست‏.) «25»


این آیات را می توان در کلامی که هم موضوع همین آیات باشند تفسیر کرد و یا متصور شد.
تنهایی این ایات با تنهایی موضوع كلام بنده کاملا متفاوت است.

خدا در راه رسیدن به خودش هیچ وقت از بشر نخواسته که تنها و زاهدانه به سوی او رو بیاورد. این مفهومی است که اسلام برمخالفت با آن بارها تاکید کرده است، رویکرد زاهدانه در اسلام بر اساس نص صریح طرد شده است.
هنوز هم در همان سخن قبلی استوارم، که بعضی مفاهیم در معنای شرقی آن متفاوت ، متناقض و یا حتی متعارض با معنای غربی آن تعریف می شوند. این توجهات از ملزومات تفسیر متن هست. و البته معتقدم ان داستان در نگاهی فرد گرا کاملا درست است اما در نگاه دینی و شرقی ان نه.

ای خدا 

باز خر ما را ازین نفس پلید
کاردش تا استخوان ما رسید

از چو ما بیچارگان این بند سخت
کی گشاید ای شه بی‌تاج و تخت

کَس یا هیچ کَس 

این از تقریرات عرفان نظر اهاری است که دوستی برایم کامنت گذاشته :
عاشق می خواست به سفر برود. روزها و ماه ها و سال ها بود که چمدان می بست. هی هفته ها را تا می کرد و توی چمدان می گذاشت. هی ماه ها را مرتب می کرد و روی هم می چید و هی سال ها را جمع می کرد و به چمدانش اضافه می کرد.او هر روز توی جیب های چمدانش شنبه و یکشنبه می ریخت و چه قرن هایی را که ته ته چمدانش جا داده بود ....

اما به نظرم یک مشکل اساسی دارد که اگر قصد خدا این بود، چرا آفرینش را بر زوج نهاد،
خدا خواست هیچ چیز نداشته باشد، اما هیچ کس را به توان خود او گذاشت، او منتظربود، بنده خود کس خود را بیابد.
اگر خدا توشه هیچ کس را برای او می پسندید، ولوله کس را از روز اول تا ازل در ذهنش نمی انداخت، خدا خود به دنبال صورت دیگری بود . . .


بیشتر بدانیم

آیت الله طالقانی
دکتر علی شریعتی
مصطفی چمران
امام موسی صدر


آن مرد می رود؛ آن مرد آهسته می رود؛
آن مرد در باران می رود؛

اما یاد آن مرد خواهد ماند

عکسهای سادگارس


لینکدونی


آرشیو

تماس با ابوذر

برای اگاه شدن از مطالب این وبلاگ ادرس خود را ثبت نمایید
powered by Bloglet



خوش آمديد