پرده اول- سی روز تلاش وکوشش برای باز گشت، باز گشت به خویشتن، به خویشتن خویش،به خویش خوش طینت، به طینت پاک؛ سی روزتلاش به بازگشت در عصر بدون بازگشت، در برزخی از افکار اراء وسکنات، به امیدی آنکه قدری یابی و منزلتی نیکو، وتلاش برای شکافتن هر چه بود درفِطر که طرحی نو لازم است برای مدفون نشدن در مرداب زندگی . با انکه زمان گذشته اما فِطرتان در فطرَتتان استوار، باشد که بازگشت را نه به مثابه گذشتن که شناخت دریابیم.
پرده دوم- داشتم به ائینه های شکسته در دیوارهای آئینه کوب حرم رضوی نگاه می کردم. مثل من شکسته شده می ماند، منی که خودش رابه هزاران تکه تقسیم کرده، در هیچکدام نمی توان یک من یافت، منیت در این آئینه ها چند پاره شده، زیباست و واگویه شمائلی برای آنکس که نشانی می یابد، اما یک چیز دیگر هم دارد، این آئینه ها قابلیت «ما» شدن دارد، از چیدن آنها در کنار هم می توان ما را دید. میتوان ما شد. یکبار دیگربه ائینه کاریهای سقف نگاه کن . . .
پرده سوم- داشتم به بغض های فروخورده وحرفهای در نگاه مانده و نگاه های فرومانده، فکر میکردم.
پرده چهارم - . . .
-----
تکمله - امشب هم قدری یافتیم و دمی را با دکتر سروش مشغول چالش بودیم.