به نام پدر را که می دیدم ، یاد چند سال قبل افتادم، آن شب که با چند تا از بچه ها یک جلسه خودمانی با حاتمی کیا داشتیم ، هم درد و دل بود هم انتقاد هم صحبت در مورد اینده، تازه اکران جشنواره ای ارتفاع پست به سرانجام رسیده بود، و حاتمی کیا دل خونی از برادران . . . داشت، و صحبت از همراهی های ارتش درساختن این فیلم می کرد.
یادش بخیر. حاتمی کیا را بخاطر همان حسی دوست دارم که می شود دردمندی نامیدش، حسی امیخته از فهم و درد و عمل، در کمتر کسی سراغش دارم، حداقل با همان تعریفی که من کمترین می پسندم.