2006-07-22

لبنان در آتش 

پریروز از راه دمشق به ایران برگشت، ناراحت، متاسف ، همه تحلیلهایی که می کرد یک جا متوقف می شد ، نمی توانست تحلیلها را درست جلو ببرد، می گفت از روز سوم دیگر از لبنان، ناحیه جنوبی بیروت و تقریبا تمام مناطق شیعه نشین دیگر چیزی باقی نمانده است، می گفت تا 5 روز اول جنگ هر 5 دقیقه صدای یک موشک و انفجارش گوشها را نوازش می داده، می گفت دیگر از لبنان و از همه ان جایهای که دیده بودیم دیگر چیزی باقی نمانده است، از هر جا می پرسیدم، سری تکان می داد، گرد خاموشی به قامت لبنان نشسته بود، می گفت و می گفت و دریغ می خوردیم و دریغ، از شرایط وحشتناک بوجود امده می گفت، از قدرت و عظمتی که از بین رفت، از حرمتی که خدشه دار شد، حالا همه بگویند عملکردشان در دستگیری درست و خوب، نمی دانم چه بگویم با چه رویی تحلیل کنم، چه فضای غریبی ، لبنان تنها در 3 روز به 20 سال قبل بازگشت، صفحه یاهو نیوز در جلویم باز است، خبرها می ایند و می روند و من به نظاره که چه می شود، تحلیل اولیه چه بود؟ پشتوانه چه بود؟ دلیل چه بود؟ فقط در این شرایط که همه چیز از بین رفته است تنها امیدوارم مقاومت کنند، آیا می شود؟
این وسط جنبلاط هم جالب است، تا پیش از این همه سر و صدایش این بود که حزب الله اسلحه ایران هست و با قدرت گرفتن این اسلحه لبنان از بین خواهد رفت، انچه نباید بشود شد، همان حرفها به درست و غلط تحلسلش کاری ندارم که بیراه هم نیست، اما مردانگیش الان نمود پیدا کرد که بعد از حمله مخالفت خود را با حزب الله به کنار گذارد، و اعلام کرد تا از بین رفتن حملات و ایجاد صلح دیگر باید با هم بود، او از تمام افراد طائفه اش خواست تا با پناه دادن به شیعیان و خوش رفتاری انها را بپذیرند، کار انقدر زیبا و تا حدی غیر منتظره می نمود که سید حسن هم فردی را برای تشکر از طرف حزب الله نزد او فرستاد.
خبرها در هم است و گیج کننده و اخبار داخلی هم بخصوص در صدا و سیما کاملا یک طرفه که مشخص نمی کند حقیقت کجاست؟ از آن مهمتر الان وضعیت چگونه است؟


بیشتر بدانیم

آیت الله طالقانی
دکتر علی شریعتی
مصطفی چمران
امام موسی صدر


آن مرد می رود؛ آن مرد آهسته می رود؛
آن مرد در باران می رود؛

اما یاد آن مرد خواهد ماند

عکسهای سادگارس


لینکدونی


آرشیو

تماس با ابوذر

برای اگاه شدن از مطالب این وبلاگ ادرس خود را ثبت نمایید
powered by Bloglet



خوش آمديد