2006-06-24

آه از ظلمت جهل 

با چند روز تاخیر

برای کسیکه درآتش غم و درد می‌سوزد، سوختن حیات اوست، رنج کشیدن طبیعت ثانویه او شده است-عادت دارد- درغم و درد کثیف و ظلم و ستم می‌گذرد، آنجاکه می‌خواهد در آتش معشوق بسوزد. برای معبود خود را فدا می‌کند، از درد و رنج عالم برهد، چه لذت بخش است،چه سهل و ساده است، چقدر گوارا و مطبوع است، سوختن و محو شدن و قربانی شدن در آغوش محبوب. کسیکه همه روزه باستقبال مرگ می‌رود، ولی مرگ از مقابل او می‌گذرد، همه روزه می‌خواهد به افتخارشهادت نائل آید، از زیر بار کوه غم و درد برهد، اما قضا و قدر اجازه نمی‌دهد. آنجا آتش عشق به او می‌وزد وسراپای او را می‌سوزاند و او را آزاد می‌کند، تشنه ایثار، کشته عشق، پروانه وار به دور شمع شهادت می‌گردد.
آه آه آه – از ظلمت جهل و آتش شکنجه و طوفان تهمت و افتراء
« از دست نوشته های دکتر چمران»

آنروز که از سفر به لبنان کلام به میان امد در جلوی چشمم تو بودی، دوست داشتم لبنان را ببینیم به جنوب لبنان سفر کنم ، انجا گویی میعادگاهی بود میان من و تو، دوست داشتم در صور قدم بزنم در دبیرستان فنی جبل عامل با تو سخن بگویم. اصلا انجا بنشینم و بمانم و همچون یک شاگرد بیاد استادی که تنها از او شنیده و شنیده و به دل سپرده، مشق عشق کنم. دوست داشتم با تو در تل زعتر در میانه خاکها بنشینم و از درد برایم بگویی و رنجی که در سینه با خود به دیار باقی بردی.




آه آه آه – از ظلمت جهل و طوفان تهمت و افتراء
از همانها که بدنبال تایید عدم صلاحیت تو در مجلس اول بودند و امروز داعیه دار یادبود تو .
و توکه رنج را در زیبایی آن می دیدی بدون نگاه به این رفتارها و با آزردگی، بی اعتنا، به حرکتت مشغول بودی.
چه زیبا هست آنروز به گونه ای در تبعید بودی و امروز به دیگر گونه که نیمی از هستیت را به فراموشی می‌سپارند.


بیشتر بدانیم

آیت الله طالقانی
دکتر علی شریعتی
مصطفی چمران
امام موسی صدر


آن مرد می رود؛ آن مرد آهسته می رود؛
آن مرد در باران می رود؛

اما یاد آن مرد خواهد ماند

عکسهای سادگارس


لینکدونی


آرشیو

تماس با ابوذر

برای اگاه شدن از مطالب این وبلاگ ادرس خود را ثبت نمایید
powered by Bloglet



خوش آمديد