سيد میشه نخواست، از اولی و دومی در ابتدا بگذریم، می شود به بقیه توجهی نداشت، می شود هدف را نداشتن و نخواستن گذاشت، می شود زندگی را با نداشتن و نخواستن رنگین کرد، ولی اگر خدا ارزانی کرد حرفی نیست، به شرطی که نخواهد تمام زندگی را بگیرد، نخواهد هدف بودنت شود. می شود باشد به شرطی که به نیاز نیازمندش برسد. البته اشاره تو را قبول دارم، در دنیای ایرانی ما پس از ازدواج خیلی چیزها عوض می شود، اما اینجا هم مثل خیلی جاهای دیگه اگر بخواهی زندگی مشترک داشته باشی به طرف مقابلت هم بستگی داره، یعنی نمیشه ادمی پیدا کرد که به این نخواستنها و نداشتنها پایبند باشه؟
می شود، اما سخت هست، از هر دو طرف، اما خیلیها را خواندم و دیدم که بودند و داشتند، دارند و هستند، می شود اما پیدا کردن اهلش سخت است، سخت . . .
نمونه هایی دیده ام از همین ادمهای خوب دور برمان، ادمهایی که اگر بگویم بیشترمان به نوعی میشناسیمشان . . .