چه دردي است در ميان جمع بودن ولي در گوشه اي تنها نشستن
براي ديگران چون كوه بودن ولي در چشم خود ارام شكستن
براي هر لبي شعري سرودن ولي براي خود همواره بستن
به رسم دوستي دستي فشردن ولي با هر سخن قلبي شكستن
به نزد عاشقان چون سنگ خاموش ولي در بطن خود غوغا نشستن