2006-03-29

پیامبر رحمت 

چه زود به سهم خواهی افتادند! آیا بهانه بدون سرپرست ماندن امت بهانه خوبی بود؟ نمی دانم پس چرا ابتدای معرکه را با دعوای اوس و خزرج شروع کردند و چرا با استناد به حرفی از پیامبر به قریشی بودند کشاندند؟ نمی دانم چرا هنوز هیچ نشده ابوسفیان حاضر شد برای علی و برای انکه حکومت به دست او برسد شمشیر برکشد! و چه جالب که علی حکومت نمی خواست ، او بارها تبری جست از حرص به حکومت.



بارها و بارها نشان داد که هدف حکومت نیست، او ساختن جامعه را می ساخت، علی با اندکی مشغول بود، پیامبر را غسل دادند و کفن کردند و در هنگامه ای که بسیاری فراموش کرده بودند که هنوز بدن پیامبر بر روی زمین است و هنوز در گور ارام نگرفته تنها به وظیفه انسانی و برادرانه خویش عمل کرد.
فارغ از تمام دعواها.
پیامبر رحمت هم رفت.
و ما پس از هزارسال ، در سقیفه مانده ایم و از هزاران معرفتی که می توانستیم بیاندوزیم، یاد بگیریم و یاد بدهیم، خلافتش را بهترین ارثیه فرض می کنیم، و به دست اوردن ان را منتهای آز و آزمندی خود می شماریم.
به نامش هرچه می پنداریم انجام میدهیم، و به یادش آنچه خود می خواهیم بر کرسی مراد خویش می نشانیم که او چنین و گفت و لا غیر.
تاریخ همیشه تکرار می شود، و ما وارثان عبرت نگرفته این تاریخ ؛ هنوز در تکرار آن استواریم که . . .

عکسها از خودم



بیشتر بدانیم

آیت الله طالقانی
دکتر علی شریعتی
مصطفی چمران
امام موسی صدر


آن مرد می رود؛ آن مرد آهسته می رود؛
آن مرد در باران می رود؛

اما یاد آن مرد خواهد ماند

عکسهای سادگارس


لینکدونی


آرشیو

تماس با ابوذر

برای اگاه شدن از مطالب این وبلاگ ادرس خود را ثبت نمایید
powered by Bloglet



خوش آمديد