هفته گدشته یکی دیگراز جلسات انجمن جامعه شناسی در حوزه ارزیابی مدرنیته در تجربه معاصر ایران به همت دکتر جلایی پور برگزار شد.
میهمان این جلسه استاد مصطفی ملکیان بود.
ملکیان 8 ویژگی را بران انسان مدرن شده بر شمرد، ویژگیهایی که از نظر وی اساس یک انسان مدرن شده از دیدگاه فرهنگی را تشکیل می دهد.
1- انسان گرایی
2- دانشتن اندیشه پیشرفت (پیشرو بودن)
3- بینش مادیگری
4- عقلانیت نگری
5- تجربه نگری (تجربه گرایی)
6- برابر طلبی
7- فردگرایی
8- احساسی گرایی (یا نجات گرایی در مورد انسان؟)
البته در موضوع اخر به خوبی توجیح نشدم چون یک مقدار هم این خصیصه را برای انسان غیر مدرن توضیح داد، اما بیشتر روی کرد استاد این بود که یک فرد مدرن در فضای مدینه فاضله دارای چنین خصوصیتی خواهد بود. البته عنوان داشت که رسیدن به وجه تمدنی مدرنیته به راحتی امکان پذیر است و کسی نمی تواند با داشتن این رویکرد خود را مدرن بداند.
ایشان جمع وجوه مذهب و مدرنیت را در یک فرد به طوریکه هر دو به کمال برسند را ناممکن دانست و البته عنوان کرد با توجه به اینکه ما نمی توانیم به طور کامل مدرن و یا مذهبی باشیم و نسبتی از این دو هستیم پس می توانیم جمعی از این دو را به نسبتی در خود داشته باشیم.
دو نقد خوب هم به استاد شد که تقریبا جواب خوب و قانع کننده ای به ان ندادند:
صحبتهای ایشان تماما از منظر فرهنگی بود نه جامعه شناختی و حتی نیم نگاهی هم به این قسمت نداشتند که بتوانند، مدرن شدن از این حیث را باز کنند.
صحبتی که دکتر جلایی پور مطرح کرد در ارتباط با مسئله عدم جمع مذهب و مدرنیته: زمانی که توکویل از وجود و استمرار دموکراسی در آمریکا صحبت می کند و در کنار آن از عدم این استمرار در فرانسه بعد از انقلاب فرانسه و پس از زاده شدن استبداد از دامن جمهوری، به این نتیجه می رسد که علت اصلی این استمرار و دوام در آمریکا وجود پیورتین های (روحانیون و مسیحیان که به دنبال از بین بردن خرافه از دین بودند) مسیحی است. این نظر و نقد کاملا عینی است و در جامعه مذکور وجود همین مذهب باعث دوام دموکراسی شده، عاملی که کمبود آن خود باعث زایل شدن یک جمهوری تمام عیار شد.
............
توکويل هميشه خود را با اين سوال مواجه میديد که چگونه میتوان بين هواداران دين و مدافعان دموکراسی آشتی ايجاد کرد. توکويل در سفرش به آمريکا شاهد اين واقعيت بود که هيچ گروهی در آمريکا نه بهطور علنی و نه بهشکل غيرعلنی در برابر کليسای کاتوليک قرار نگرفته است و کليسای کاتوليک را دشمن آزادی و دموکراسی تلقی نمیکند. او به اين نتيجه رسيد که گويی روح دينداری و آزادی در آمريکا با يکديگر درآميخته است. از نظر توکويل علاوه بر اينکه آمريکا شاهد هيچ انقلاب و دگرگونی اجتماعی در طول تاريخ نبوده است، عوامل متعددی در ايجاد سازگاری بين دين و دموکراسی در آمريکا موثر بودهاند. اين مقاله به بررسی رابطهی دين و دموکراسی از نگاه توکويل میپردازد و سپس سعی میکند به اين سوال پاسخ دهد که آيا دموکراسی در آمريکا میتواند الگويی برای ساير کشورها باشد، يا خير؟
نگاهی به آراء و اندیشه های توکویل