ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا (مدثر-11)
مرا با آنكه (او را) تنها آفريدم واگذار
از ایه با همان نگاه تحت لفظی بدون آنکه به پیش و پس آن نگاهی بیاندازیم، همان معنی گرفته می شود که حدس میزنی، که گویی خدا انسانی را که تنها آفریده به خویش می طلبد، تنها.
اما یک نکته باقی می ماند که هیچگاه آیات به تنهایی معنا نمی شوند، قران یک متن است که برای استخراج مفهوم ان احتیاج به دانستن پیش و پس ان و چه بسا احتیاج به دانستن شان نزول أن هم است، این معنا در باب همین آیه هم استوار است، در باب شان نزول این ایه می گویند: زمانی یکی از قریش آن زمان که هجرت آغاز نگشته بود، روزی به گوشه ای به شنیدن ایاتی از قران ایستاد و آن را نکو یافت، در بازگشت دوستانش از او خواستند که بگوید چه شنیده، اودر تامل بود که ایات سحر نبودند، داستان هم نبودند ... همراهان پریشان شدند که اگر تو بخواهی در این باب چیزی بگویی تنها بر پیروان محمد افزوده ای برو و فکری کن و چیزی را درباره ایات برای بقیه بیان کن، فرد به اندرون خود در خانه خود رفت، زمانی بگذشت، نزدیک به سه روز که با خود تامل کرده بود و کلنجار رفته بود که چگونه در باب قران و دین محمد سخن بگوید؟ عاقبت زمانی که بیرون امد مخالفت با محمد و دین جدید در درون او محکمتر بود و استوار تا در میان جماعت قریشیان بر خلاف ان چیزی که می اندیشید از سحر کلام و کتاب بگوید. در ان زمان این آیات در جواب سخنان او امد. آیاتی که بروشنی برای او و امثال اویی که چنین می اندیشند و در رفتارشان چنین اعمال می کنند، امده است:
ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا «11» وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَّمْدُودًا «12» وَبَنِينَ شُهُودًا «13» وَمَهَّدتُّ لَهُ تَمْهِيدًا «14» ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ «15» كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا «16» سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا «17» إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ «18» فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ «19» ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ «20» ثُمَّ نَظَرَ «21» ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ «22» ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ «23» فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ «24» إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ «25»
مرا با آنكه (او را) تنها آفريدم واگذار. «11» و دارايى بسيار به او بخشيدم، «12» و پسرانى آماده (به خدمت، دادم)، «13» و برايش (عيش خوش) آماده كردم. «14» باز (هم) طمع دارد كه بيفزايم. «15» ولى نه، زيرا او دشمن آيات ما بود. «16» به زودى او را به بالارفتن از گردنه (عذاب) وادار مىكنم. «17» آرى، (آن دشمن حق) انديشيد و سنجيد. «18» كشته بادا، چگونه (او) سنجيد؟ «19» (آرى،) كشته بادا، چگونه (او) سنجيد. «20» آنگاه نظر انداخت. «21» سپس رو ترش نمود و چهره در هم كشيد. «22» آنگاه پشت گردانيد و تكبّر ورزيد، «23» و گفت: (اين (قرآن) جز سحرى كه (به برخى) آموختهاند نيست. «24» اين غير از سخن بشر نيست.) «25»
این آیات را می توان در کلامی که هم موضوع همین آیات باشند تفسیر کرد و یا متصور شد.
تنهایی این ایات با تنهایی موضوع كلام بنده کاملا متفاوت است.
خدا در راه رسیدن به خودش هیچ وقت از بشر نخواسته که تنها و زاهدانه به سوی او رو بیاورد. این مفهومی است که اسلام برمخالفت با آن بارها تاکید کرده است، رویکرد زاهدانه در اسلام بر اساس نص صریح طرد شده است.
هنوز هم در همان سخن قبلی استوارم، که بعضی مفاهیم در معنای شرقی آن متفاوت ، متناقض و یا حتی متعارض با معنای غربی آن تعریف می شوند. این توجهات از ملزومات تفسیر متن هست. و البته معتقدم ان داستان در نگاهی فرد گرا کاملا درست است اما در نگاه دینی و شرقی ان نه.