2005-06-29

دیدار 

صبح آفتاب نزده با آب باریکه و شاهد بازاری و نارنجی رفتیم دیدن اهل قبور؛ ارامش دهنده هست، وقتی قبرها رو میبینی به ردیف اماده اند تا تو رو تو خودشون دفن کنند و خاکها اماده تا به راحتی روی تو ریخته بشوند؛ نمی دونم ولی به من احساس بدی دست نمی ده ، و آرامش پیدامی کنم. با یادی از اونهایی که بودن و خیلیهایی که دوستشون داشتم و حالا نیستند و بعد از برگشتن خیلی خسته بودم دیشب هم دیر خوابیدم، دوباره خواب دیدم، خوابی که فکر می کنم خیلی به رفتن صبح من به بهشت زهرا نسبت داشت، دوباره چند روزه نشانه ها همگی دارن جلوی رویم رژه می روند؛ کو آدم عاقل که درس بگیره!!
شما هم دعام کنید.

شمع 

Free Image Hosting at www.ImageShack.usدر يك صفحه از تقويم منتشر شده توسط سازمان امل شمعي نقاشي شده بود كه در مقابل آن اين جمله به چشم مي‌خورد

«شايد من نتوانم با شعله‌هاي كوچكم، تاريكي‌هاي ناداني و كفر را بزدايم، ولي در مقابل آنها پايدار خواهم ماند

این مطلب را مصطفی چمران برای آن صفحه از تقویم تهیه کرده بود.


همه از خداییم... 

یک اتفاق خوب در یک شرایط بد به هر حال نتیجه مشخص شد، 60 به 40 احمدی نژاد به ریاست جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد، از فردا خبر ندارم فقط امیدوارم حرفهایی که زده اند عملی شود، حرفی نمانده ، همه مشکلات تقصیر عملکرد بد خود ماست، البته طرف مقابل هم فهمید و خودش را در این چند سال اصلاح کرد ، حداقل در این دور دوم بازی را خوب اجرا کرد البته از کبر، اقای هاشمی نباید گذشت که حتی حاضر به حضور درمیان مردم نشد، نقد هاشمی بماند برای بعد، مهمترین مسئله نقد خود ماست و شیوه حرکت ، امیدوارم درس بگیرم؛ خدا با ماست...
الهی عظم البلا و برح الخفا و انکشف الغطا و انقطع الرجا و....
نمی دانم، فقط امید دارم؛ فردای بهتر منتظر تلاش ماست، باید منتظر بود و تلاش کرد.

يك اتفاق خوب 


جمعه اين هفته 

اين شعر در فوق العاده روزنامه شرق چاپ شده بود
دل نشين هست.

جمعه ى اين هفته
روز تعطيلى نيست.
صبح بايد برويم، نان تازه بخريم
و سر سفره ى با هم بودن جمع شويم،
چاى شيرين بخوريم.
تلخ كامى همه ارزانى بدكيشان باد!
•••
لااقل اين جمعه
خودمان را نسپاريم به بى حوصلگى
هيچ ميدان ندهيم، به خمار گلگى
پرده ها را بگشاييم به روى خورشيد
«بگذاريم كه احساس هوايى بخورد.»
نااميدى را خاموش كنيم
و فراموش كنيم:
«جمعه از ابر سياه خون مى چكه!
جمعه ها خون جاى بارون مى چكه!»
به خيابان برويم
شاد آواز بخوانيم كه: «سيب آورديم، سيب سرخ خورشيد.»
زنگ ها را بزنيم
و به همسايه بگوييم: «بيا تا برويم.»
سر راه
كوچه اى هست كه بر ديوارش مى خوانيم:
«من اگر بنشينم،
تو اگر بنشينى،
چه كسى برخيزد؟»
در خيابان كه پر از عطر حضور من و توست
مسجدى هست كه گلدسته ى آن
آسمان را به تماشاى زمين مى خواند.
در حياط مسجد صف بكشيم
راى هامان را با جوهر سبز،
بنويسيم به خط خوش و بعد،
مثل گندم هاى موسم عيد
توى صندوق بكاريم، به اميد بهار،
نگذاريم كه تابوت شود اين صندوق
نگذاريم كه آزادى را،
پيش روى ما، در خاك كنند.
نگذاريم به اين آسانى
واژه ى «بودن» را پاك كنند.
نگذاريم كه جنجال كنند
نگذاريم كه سرسبزى اين مزرعه را مفت پامال كنند.
نگذاريم هياهو بكنند
هرچه در چنته، پليدى دارند،
همه را رو بكنند.
هرچه گل كاشته ايم،
بكنند از ريشه،
پاك جارو بكنند.
دوستان، اين به خدا،
آخرين فرصت ماست!
نگذاريم كه اين سنگر آخر را هم فتح كنند.
بى تفاوت بودن،
بدترين عادت ماست!
داشتم مى گفتم
راى هامان را با جوهر سبز،
بنويسيم به خط خوش و بعد،
مثل گندم هاى سفره ى عيد
توى صندوق بكاريم، به اميد بهار،
بعد، خوشحال و سبك،
به خيابان برويم،
به خيابان كه پر از بوى خوش همدلى است.
سر راه خانه،
كوچه اى هست كه بر ديوارش مى خوانيم:
«من اگر برخيزم،
تو اگر برخيزى،
همه برمى خيزند.»

نوشته: بى تا ايرانى

نجوايي از دل با دل 

در اين همهمه انتخابت انقدر گم شدم و از خود دور شدم كه حتي حضور شريعتي و چمران هم به گوشه دلم رفته بود.
الان دروزنامه هستم و مشغول گوش دادن به صداي خوش سيد خليل
ساقي چمن و گل را بي روي تو رنگي نيست
شمشاد خرامان كن تا باغ بيارايي
.
.
.
لطف آنچه تو انديشي
حكم آنچه تو فرمايي
.
زين دايره مينا خونين جگرم اي دل
تا حل كنم اين مشكل در ساغر مينايي
.
.
.
هو حق مددي مولا بر ما نظري بنما
.
ياد چمران و شريعتي بخير.
خدا كند بتوانم ادامه دهنده باشم.
من با تو و تو و تو و تو ... همه با هم .
نجوايي همدلانه همراه با چمران:
به سه خصلت ممتازم :1)عشق که از سخنم و نگاهم، دستم و حرکاتم،حیات و مماتم عشق می بارد.در آتش عشق می سوزم و هدف حیات را، جز عشق نمی شناسم.در زندگی جز عشق نمی خواهم و به جز عشق زنده نیستم.2) فقر که از قید همه چیز آزادم و بی نیازم و اگر آسمان و زمین را به من ارزانی کنند تأثیری نمی کند.3) تنهایی که مرا به عرفان اتصال می دهد و مرا با محرومیت آشنا می کند.کسی که محتاج عشق است در دنیای تنهایی با محرومیت می سوزد و جز خدا کسی نمی تواند انیس شبهای تار او باشد و جزستارگان اشک های او را پاک نخواهد کرد و جز کوه های بلند راز و نیاز او را نخواهند شنید و جز مرغ سحری ناله صبحگاه او را حس ناله نخواهد کرد.به دنبال انسانی می گردد تا او را بپرستد یا به او عشق بورزد ولی هرچه بیشتر می گردد کمتر می یابد... .

انتخابات 

نتیجه را واگذار کردیم، نتیجه ای که تحلیل حسابی می خواهد. البته یک سری از اشکالات واضح بود اما گوش شنوا برایش پیدا نمی شد.
اما انچه مانده هاشمی هست و طرف مقابل،هاشمی هر چه باشد به طرف مقابل خود ارجحیت فراوان دارد.
باید امید داشت.
اعلام حمایت اهل اندیشه از هاشمی

بر ما چه گذشت! 

امروز گذشته از استرس اینکه چه اتفاقی در حال وقوع هست؛ حسین درخشان هم مهمان امروزمان بود که خبرها و عکسش بماند تا ببینیم نتیجه انتخابات چه می شود.
از ظهر به بعد شایعاتی به گوش می رسید مبنی بر بالا رفتن رای احمدی نژاد حتی تا رده های اول و دومی در بعضی شهرستانها که البته مقداری از ان به خاطر برگشتن رای تشکیلاتی راست از قالیباف به احمدی نژاد درست بود و مقدار زیادی هم در حد شایعه باقی ماند تحلیل علی معظمی هم در این باب خواندنی است.
الان هم خبرهای بهتری از همه جا به گوش می رسد.
خبرهای داغ تر هم می توانید از شرق آنلاین استفاده کنید که شدیدا در ان مشغولیم ببینیم چی می شود.

یک برگ رای تنها .... 

چند روز با استرس را پشت سر گذاشتم. نتیجه هرچه باشد، ما برنده ایم، اینده روشن نیست اما امید دران چشم نواز هست، دوباره حرکت رو به تزاید اصلاح طبی مردم با هر عنوان در این چند روز چشمها را خیره می کند.
دوم خرداد 76، ان زمان که با اشتیاق به عنوان رای اولی به پای صندوق رای رفتم از یادم نمی رود، انروز مطمئن تر بودم، خاتمی خواهد امد. انروز بر پشت جریان احساسی یک نه، بودیم و اطمینان از حداقل به ثمر رسیدن یک گروه شناسنامه دار رای داده. اما ورق برگشت پیروز شدیم.
امروز باز حادثه ای انچنانی پیش روی ماست با تفاوتی اشکار، امروز می توانیم با یک برگ رای که حداقل سهم مان از دموکراسی است یک بله و یک نه بگوییم اما این بار با تعقل بیشتر با یک پیمان نامه که بر سر اهداف حداقلی میثاق بسته ایم همه با هم معین با ما معین با روشنفکران با نخبگان محذوف، همه با هم، امیدوار ما انقلاب نمی خواهیم اما برای بدست اوردن اهداف اصلاح طلبانه نخواهیم نشست، فردا از ان ماست،اما باید بدانیم سخت تر از دیروز بدستش خواهیم اورد و بسیار سخت تر با ما خواهد ماند.
همه با هم هستیم، چهارشنبه درمیادین بزرگ شهر تهران دست در دست همدگر دادیم برای اغاز گفتمانی جدید اینبار با سخن با همه گفتیم، همه هم بودند. به غیر از مشارکتیها و سازمان مجاهیدن انقلاب، خشایار دیهمی هم بود پایا هم بود، حسین درخشان هم خود را رسانده بود حتی دوست خوبم محمد قوچانی هم بودو خیلی های دیگرهمه در حال صحبت برای انکه بیاییم اما فهمیده؛ با توجه به اصل رای دادن و با توجه به حضور کاندیداهای دیگر، جای همه شما خالی ما به جای همه شما که با موافقید حرف زدیم واستدلال کردیم، اما این واقعیتاست که هیچکس شما نمی شود، دوست من برای ماندگاری این تفکر تو هم باید حضور داشته باشی باید همه با هم بگوییم و استدلال کنیم.
نتیجه امروز مهم نیست به اینده نگاه کن. بامداد پنجشنبه پر مخالفت با معین من را هم گرفت، بچه ها در حال خواندن یار دبستانی بودند که به ما حمله شد، جای همگی خالی مرا با خود بردند،همان دوستانی که در حال شعار دادن بودند و از حضور ما ناراحت؛ همانهایی که داد می زدند " تا دولیت کریمه، یک یا حسین دیگر" اما دیدن کارت روزنامه شرق، واطلاعی که به سردار طلایی دادند و دستور وی شرایط استخلاصم را فراهم کرد.
جای همه شما خالی.

با یاران 


اصلاحات گام به گام ، یک گام به پیش 

دیگر نای مطلب نوشتن هم ندارم از صبح تا بعد از ظهر در روزنامه بعد از آن هم نسیم،
از هفته گذشته شروع می کنم، اولین جلسه حلقه جامعه شناسی چارسوق هم با حضور احمد صدری و با موضوع بررسى جامعه شناختى نقش دين در جامعه مدنی برگزار شد، با انکه تنها در دانشکده های جامعه شناسی و روزنامه شرق خبر ان خورده بود، اما جمعیت خوب بود. مطالب خوبی هم گفته شد امیدوارم بتوانم زودتر خلاصه ان را هم به وبلاگ منتقل کنم.
این هفته را هم کامل نسیم پر کرده بود، جمع خوبی درست شده که امیدوارم بتواند به عنوان یک گروه که می تواند هم گرایی هرچند اندک با هم داشته باشند ادامه دار كار بكند.


نشست ملی و مذهبی ها و نهضت آزادی در حمایت از معین




نشست خوبی بود با خواندن بیانیه شروع شد البته قرائت قران در ابتدای مطالب فراموش نشد، پس از قران هم مرتضی کاظمیان بیانیه را خواند و پس از او مهندس سحابی و دکتر یزدی به سوالات پاسخ دادند.
تعداد خیلی زیادی خبرنگار امده بود، رسانه های خارجی هم فراوان بودند، همچنین از صدا و سیما اما جالب این بود که سوالات را تنها تعداد محدودی از حضار پرسیدند و از خبرنگاران صدا وسیما تنها یکی از خبرنگاران باشگاه خبرنگاران جوان یک سوال از دکتر یزدی پرسید، در میان سوالهای حضار یک نفر از بچه های مجله نامه بود که خیلی سوال داشت با یکی از خبرنگاران شرق که از بچه های تحریمی و تقریبا نزدیک به تحکیم هست، بیشتر مسئله برای اینها بود که به نوعی و از جهاتی نزدیکتر به این طیف هم محسوب می شدند و حالا از این مسئله سوالات زیادی به ذهنشان رسیده بود، البته نگذریم که بعد از بیانیه حضور دکتر معین خیلیها از جمله این دوستان دست خود را تا حدی تهی یافتند، زیرا که صحبتهای دکتر تقریبا در راستای ارمانهای انها بود، و بگذریم از فردای ان روز که خیلی از ايشان دست خود را با این فضا تهی یافتند. چون معین بسیاری از این حرفها را از ذهنیت افکار حداقل بر روی عینیت کاغذ دراورد که اگر عمری باشد و خدا توانی بدهد قصد ادامه دارد.


من نسبت به اين بيانيه ذهنیت مثبتی دارم، یادم میاید که همه بارها و بارها از اصلاحات گام به گام حرف می زنند و از ان به عنوان خاطره ای مثبت یاد می کنند، هر چند در زمان خود به عنوان یک نظریه پیشرو مورد موافقت قرار نگرفت، در تاریخ هم خواندیم که مهندس بازرگان در ان زمان که پروسه اصلاحات گام به گام را بجای انقلاب مطرح کرد ازطرف جوانان نهضت هم روی خوش موافق ندید، و همگی سعی کردند ان را به فراموشی بسپارند، از طرف دیگر هم اکثر جوانان پرشور با پیوستن به مجاهدین و گروه های چریکی دیگر، در حقیقت مخالفت خود را با نوع حرکت اهسته مهندس و نهضت در ان موقع ابراز می کردند.
البته بازرگان حرف خود را می زد و بر ان پافشاری می کرد. زمان گذشت و فضا عوض شد تا به حال رسیدم. امروز گذشته از انکه هدف و ارمان خیلی ها اصلاحات شده و خیلی ها از اصلاحات دم می زندد، اصلاحات گام به گام به یک استراتژی تبدیل شده است.
به نظر من اصلا عجیب نبود که نهضت و ملی مذهبیهایی که حداقل به بازرگان از نظر فکری ارادت دارند و خیلی از ایشان اگر نه الان که قبل از انقلاب حتما عضو نهضت بوده اند، به این جمع بندی برسند. به نظر من این نوع طرز تفکر ایجاب می کرد که چنین روشی را به کار بست البته دکترمعین هم خیلی همت کرد که حاضر شد در این راه گام بردارد هرچند عده ای از اطرافیان ممکن است کم لطفی بکنند ولی اصل دکتر معین هست که با این ایده هم قرین و هم پیمان هست.
امیدوارم این هم ختم به خیر بشود.

دوباره مي‌سازمت وطن - به اميد پيروزي ايران 

رضا خاتمي در جمع تماشاگران فوتبال ايران و كره شمالي
عكس از فرهاد كاوه

اصلاح طلب خاموش 

تیتر را هم خودم انتخاب کردم، تجربه جالبی بود. و یک ویژه نامه جالب، برای این ویژه نامه در جلسات اولیه ستاد ارتحال هم شرکت کردم، این نوع ویژه نامه ها ادامه دار خواهد بود.
اگر مطلب را یک نگاه بیندازید احتمالا متوجه می شوید که سیر نگاهی که دنبال می شود ، نو و تا حدی جذاب برای کسانی هست که تاریخ معاصر ایران را دنبال می کنند .

در سال ۴۵ در تهران به دنيا آمده است، در سال هاى ۵۲ و۵۳ به همراه خانواده به عراق نزد حضرت امام (ره) مى روند. از ابتداى مهر ۵۷ به همراه بقيه خانواده با حضرت امام به پاريس و سپس نوفل لوشاتو رفته و پس از پيروزى انقلاب به همراه بيت امام(ره) به ايران بازمى گردد. در سال ۶۰ پدرش حجت الاسلام والمسلمين حاج آقا اشراقى به سراى باقى مى رود، تا سال ۶۳ كه در دانشگاه علم و صنعت قبول مى شود در دبيرستان نيكان ادامه تحصيل مى دهد. او اكنون داراى مدرك كارشناسى ارشد مهندسى صنايع از دانشگاه اميركبير است. على اشراقى از سال ۷۰ به شهردارى وارد شده و از ۷۶ به عنوان مدير كميسيون ماده پنج شهردارى مشغول به كار است. با او از دغدغه هايش از امام به صحبت نشستيم.•••
نيم نگاه
آقا خيلى دارى كيف مى كنى
پاييز سال ۵۷ بود ۱۲ سال سن داشتم در خدمت آقا بودم در نوفل لوشاتو، يك فيلم ويديويى از ايران آورده بودند كه جمعيت زيادى شعار مى دادند، درود بر خمينى، درود بر خمينى من با همان حالت بچگى خودم به آقا گفتم: آقا خيلى دارى كيف مى كنى از اين قصه ها، اين همه دارند برايت شعار مى دهند. آقا يك نگاهى به من انداخت و گفت: همين مردمى كه الان دارند درود بر من مى فرستند، اگر به مردم توجه نكنيم، همين مردم يك روز مى گويند مرگ بر خمينى.•

امام در حوزه خصوصى خود و خانواده چگونه رفتار مى كردند؟
به خصوص رفتارى كه با خانم ها در منزل داشتند؟هر موقع به خانه امام مراجعه مى كرديم در هر حالى كه بودند؛ مطالعه، استراحت به محض اينكه متوجه حضور ما مى شدند، تبسم مى كردند، خيلى گرم و گيرا استقبال مى كردند، اولين سئوالى كه از همه ما مى پرسيدند، اين بود كه خانم را ديده ايد؟...
متن کامل

مهندس سحابی با هیئت همراه در ستاد معین 

الان داخل ستاد نسیم نشستم و مشغول تایپ، استقبال بد نیست بخصوص تقاضا برای اینکه ستاد نسیم در نقاط مختلف کشور مشغول به کار بشود، البته هنوز نتوانستیم به مرحله مطلوب نزدیک بشویم اما در حال تلاشیم . خبر داغ هم اینکه مهندس سحابی و دکتر یزدی و دکتر پیمان و مهندس توسلی هم به اینجاامده بودندتا با دکتر معین مذاکراتی داشته باشند ، این جلسه بیش از دو ساعت طول کشید، زمانی که در حال خارج شدن از جلسه بودند همه خود را مشتاق نشان می دادند تا از نتیجه مذاکرات بدانند ، ایشان هم بقیه را به روز شنبه امید می دادند که در انروز نظر رسمی خود را اعلام کنند .

Free Image Hosting at www.ImageShack.us
خدا کند ختم به خیر شود.

نگاهی به گپ اکبر و مصطفی

پاسداشت موفقيت اميز 

.
جاي همگي خالي، برنامه خوبي بود، جمعيت هم خوب، بدون تنش هم برگزار شد البته بجز براي من :) الان هم خسته پاي كامپيوترم احتمالا فردا به سايت نسيم يك البوم خوب از عكسهاي امروز را ميدهم ،‌ عكسهايي كه كار خوب فرهاد از بچه هاي عكس روزنامه است.
.


بیشتر بدانیم

آیت الله طالقانی
دکتر علی شریعتی
مصطفی چمران
امام موسی صدر


آن مرد می رود؛ آن مرد آهسته می رود؛
آن مرد در باران می رود؛

اما یاد آن مرد خواهد ماند

عکسهای سادگارس


لینکدونی


آرشیو

تماس با ابوذر

برای اگاه شدن از مطالب این وبلاگ ادرس خود را ثبت نمایید
powered by Bloglet



خوش آمديد