2005-10-31
امشب سر سفره افطار دکتر زیدابادی در حالیکه صحبت می کرد و خندید رو به ما کرد گفت شما محافظه کار ترین اصلاح طلبانی هستید که دیده ام، محافطه کار به معنای علمی کلمه، ما هنوز داشتیم می خندیدم. بالاخره همین هستیم که هستیم.

نكته 

در اخبار اين دو روز دو نكته برايم جالب بود، يك مسئله بنياد باران كه من فكر مي كردم، كساني كه مامور به خدمت در ان مي‌شدند حقوقشان را از دولت دريافت خواهند كرد، اما با سخنان خاتمي مشخص شد اينگونه نبوده و اصلا مسئله پرداخت پول دولت به ايشان مطرح نبوده است « خاتمي در اين گفتگوي كوتاه در خصوص لغو مجوز مامور شدن كاركنان دولت به نهادهاي جديدي كه وي در آخرين روزهاي رياست جمهوري خويش تاسيس كرده بود از سوي دولت احمدي نژاد توضيح داد : "مصوبه‌اي وجود داشت كه بر اساس آن حدود هشت سازمان و نهاد رسمي و ثبت‌شده از جمله دانشگاه امام صادق(ع) مشمول آن مي‌شدند كه افراد مي‌توانستند بدون آن‌كه از دولت، حقوقي به آنها پرداخته شود به اين موسسات مامور شوند و حقوق و مزايايشان را اين موسسات بپردازند، ولي سابقه‌ي كار دولتي آنها از بين نرود. فكر مي‌كنم يكي از راه‌هاي كوچك‌سازي دولت همين كار است. به هر حال دولتي تصميم مي‌گيرد و دولت ديگر لغو مي‌كند و اين امر اشكالي ندارد. » متن خبر اين هم خبر لغو اين مصوبه توسط دولت
پس لغو مصوبه قبلي مشكلي بوده كه دولت جديد احساس مي‌كرده.
ديگري هم اين اظهار نظرها در مورد سياست خارجي است، فرض مي گيريم كه اين سخنان رئيس جمهور جديد محترم در جمع انجمن اسلامي دانش اموزان براي كاربرد داخلي بوده چون خارج از ايران كه كاربرد نداشته،‌ مشاوران ايشان نگفته بودند كه موضع مسلمانان و ايرانيان خارج از كشور با اين صحبتها چه مقدار تضعيف مي‌شود؟
ار ايرانيهاي خارج از كشور و انهايي كه فلسطين را دوست داشتند خيليها در اين مراسم شركت مي‌كردند حالا با اين موضع انها هم در رديف كساني قرار گرفته اند كه مي خواهند اسرائيل را محو كنند و كلا برخوردها با ايشان متفاوت مي‌شود، بگذريم از ايرانيهايي كه بايد چه ها بكشند كه هنوز انقلاب اسلامي را دوست دارند، انقلابي كه براي ان يك نسل خون داده‌اند، همان‌هايي كه خوابيدگان قطعه 33 شماري از ايشان هستند. البته با عقايد مختلف؛ اين افراد خارج از كشور الان بيشترين مشكل را با اين صحبتها دارند.

بگذريم از ما كه خدا عاقبتمان را با اين آينده نگريها به خير كند.

در ادامه : «اظهارات صائب عريقات مسئول مذاكرات صلح در تشكيلات خودگردان فلسطينى نيز در جاى خود قابل توجه است. به گزارش بى بى سى او در پاسخ به اظهارات اخير رئيس جمهورى ايران درخصوص اسرائيل اظهار داشته كه بهتر است ايران به جاى آنكه اسرائيل را از نقشه جهان محو كند، كمك كند تا فلسطين بر نقشه جهان ظاهر شود.» منبع

رضا 

ما از ازل رضا به قضای خدا شدیم
زان تا ابد رضای قضا در رضای ماست

عهدی نبسته‌ایم که در هم توان شکست
سختی که هیچ سست نگردد وفای ماست

البته یک حرف برایم مهم بود نبود حس مثبت.
ارزشمند است ... .

نشانه ها 

وَالسَّمَاء ذَاتِ الرَّجْعِ
سوگند به آسمان بارش‏انگيز،

اگر به صورت خاص نگاه کنیم از انقطاع وحی نزدیک به 1400 سال می گذرد، اما همچنان نشانه ها وجود دارند، نشانه های که نه به قوت وحی اما به اندازه فهم سخن می گویند، نشانه هایی که حضور دارند، زندگی پر از این نشانه هاست، و همه این نشانه ها در تجربه های شخصی ما مستتر، چه زیباست نگاهی که در زندگی به دنبال این آیات باشد، ایات سخن گفتن خدا با بنده خدا،...

دو لینک زیر فایل صوتی سخنرانی دکتر کدیور در شبهای ماه رمضان در کانون توحید (تهران) است، وی در این دو شب به نگاه اخلاقی مومنانه پرداخت
"براي عامل‌بودن به علم اخلاق بحث تذكر پيش مي‌آيد كه فعلي پيامبرانه است.
ما در علم اخلاق بيشتر پايبندي مي‌خواهيم تا علم به آن.
گاهي مي‌پنداريم مباحثي مثل حقوق بشر با اخلاق مؤمنانه چه نسبتي دارند؟، در حقوق بشر بحث از رعايت حقوق ديگران است اما از وظيفه انسان سخني به ميان نيامده است، در حالي كه انسان متخلق به اخلاق مؤمنانه، هم حقوق ديگران را رعايت و هم به وظيفه خود عمل مي‌كند."

سخنرانی شب اول کانون توحید تهران 30 مهر 1384 رمضان المبارک 1426

سخنرانی شب دوم کانون توحید تهران 1 ابان 1384 رمضان المبارک 1426

امیدوارم استفاده کنید، من را هم از دعای خیرتان بی نصیب نگذارید ;)

تبريك 

بله، بالاخره تمام شد، حالا شما هم اگر حميد و بنفشه را مي‌شناسيد مي‌توانيد بطور رسمي به انها تبريك بگوييد،‌ قابل توجه بچه‌هاي نسيم، ستادي كه يادي از خود بجاي گذارد و يادگاران فراوان :) .

قدر 

اگر اشتباه نكنم و يادم نرفته باشد از صحبتهاي اية الله طالقاني در مورد شريعتي هست كه مي گفت اون شب آخر با هم حسابي صحبت كرديم از منزلت بودن؛ شب قدر بود؛ او رفت به تقدير خودش پيوست، او رفت تا به تقدير خودش بپيوندد، ديشب هم ما با هم كلي صحبت كرديم از روزنامه كه در امديم حدود ساعت 11 شب بود، سيد خندان از ماشين پياده شديم، تا رسالت و بعد از ان هم تا چهار راه نظام آباد از هر دري گفتيم، اخرين بار كه اين راه را با هم رفته بوديم، حدود بهمن سال پيش بود، هوا برفي بود، از روزنامه تا رسالت و بعد هم تا چهار راه صحبت كرديم، چقدر زمان زود مي‌گذرد، گويي همين ديروز بود!!. زندگي شتابان پيش مي رود و فارغ از هستي به بودنمان دل خوش كرد‌ه‌ايم و چه عجبا بي خيال چه سخنها براي فردا در دل داريم، نمي دانم فردا هستم، بودن؟!، هست با تعريف دنيايي آن، وگرنه به درون رفتن برون آمدن در پي خواهد داشت

فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر
غروب شمس و قمر را چرا زبان باشد

تو را غروب نماید ولی شروق بود
لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد

کدام دانه فرورفت در زمین که نرست
چرا به دانه انسانت این گمان باشد

دوباره ياد حسام كردم، سالم و سرحال تنها 18 بهار ديده بود،‌ رفت و ما بي خبران حيرانيم،
ولي اكثرا تنها از بودن به اين حس مادي دلبسته‌ايم و براي فرداي خود فارغ از رفتن سرخوش سرودن، ... بايد به فكر بود

ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان
در گوش جانم می رسد طبل رحیل از آسمان

نک ساربان برخاسته قطارها آراسته
از ما حلالی خواسته چه خفته‌اید ای کاروان

این بانگ‌ها از پیش و پس بانگ رحیل است و جرس
هر لحظه‌ای نفس و نفس سر می کشد در لامکان

بد نيست بعضي وقتها هم گذشته از اين همه ياد ماندن، به فكر رفتن باشيم ...

خلاصه كلي صحبت كرديم و او به دنبال تقدير خويش رفت و من هم به دنبال تقدير خود، امشب برايش شب مهمي بود بايد بپرسم چه اتفاقي افتاد، انشالله عاقبت بخير بشوند :)

اگر 

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی

من نگويم که کنون با که نشين و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زيرک و عاقل باشی

چنگ در پرده همين می‌دهدت پند ولی
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی

در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حيف باشد که ز کار همه غافل باشی

نقد عمرت ببرد غصه دنيا به گزاف
گر شب و روز در اين قصه مشکل باشی

گر چه راهيست پر از بيم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی

حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صيد آن شاهد مطبوع شمايل باشی

بي تاب 

إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا

إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا

وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا
به راستى كه انسان سخت آزمند (و بى‏تاب‏) خلق شده است‏
چون صدمه‏اى به او رسد عجز و لابه كند
و چون خيرى به او رسد بخل ورزد.

خدا بخير كني اين بي تابي ما بچه هاي آدم رو

تغيير 

براي تغييرعوض شدن ميل مهم نيست
"مبدع ميل بايد عوض بشه"

خانواده 

صبح 5 شنبه اولین جلسه کلاس سیره نبوی بود استاد این کلاس یوسفی اشکوری هست که یک هفته در میان برگزار می شود و در هفته میانی هم جلسات سیره علوی با حضور هاشم آغاجری، جلسه اول این کلاس هم از پنج شنبه این هفته شروع می شود.
صبح کلاس که تمام شد برای مقدمات جلسه عصر مشغول بودم تا حدود یک، از این هفته که گذشت شبهای جمعه نماز مغرب و عشاء و دعای کمیل در نمازخانه حسینیه ارشاد برگزار می شود بعد از ان هم جلسات انسان معاصر و قران با حضور کدیور. پنج شنبه ساعت 5 برگشتم حسینیه، خرما یی که خریده بودم گذاشتم ورفتم محل انجمن اسلامی مهندسین که برای آیت الله غروی گرفته بودند، چند دقیقه انجا بودم و برگشتم تا با کمک بچه ها بساط افطاری را اماده کنیم :) ، تقریبا 40 دقیقه از اذان گذشته بود که بچه ها را گذاشتم و رفتم جلسه ای که خودمان ماهانه با محمد مهدی جعفری داریم در باب نهج البلاغه ، اخر جلسه بود که طبق معمول خانم طالقانی آمد و شروع به صحبت کرد بحث جالبی بود نسبت به نگاه خانواده ها به جوانان و اینکه دیگر احساس مسولیت نسبت به جوانان وجود ندارد، کلی بحث شد در صحبتها مشخص بود اغلب بزرگها هم خسته و بی حوصله هستند این دمق بودن بیشتر نسبت به خواسته های اول انقلاب و شرایط بوجود امده ان هست (کار به مثبت و منفی اون ندارم) این شرایط باعث شده خیلی ها همه چیز را به دست جامعه بسپارند و یا اینکه انقدر خودشان را در جامعه و مجموعه کارهای اجتماعی و سیاسی غرق کنند که همه چیز یادشان برود، چه انهایی که در جنگ بودند و نفهمیدند که چه گونه بچه هایشان بزرگ شده چه انهایی که درگیر کارهای اجتماعی و سیاسی بودندو این مسئله را نفهمییدند، البته نگاه مهم را می توانست و می تواند زنها در خانواده داشته باشند؛ نگاهی که می تواند مسیر را مشخص کند اما به علت همان ضعف تاریخی که مقداری به خاطر مرد سالاری رایج هست و مقداری هم به خاطر دست کم گرفتن خانمها از طرف خودشان، نقش اصلی را در ساختن خانواده کنار گذاشتند و بیشتر به جنبه های فرعی پرداختند، درحالیکه من فکر می کنم اصل خانواده هست ، ادم هر کار محکمی هم که بخواهد انجام بدهد و هر کار اصلاحی ابتدا باید بر روی ان چیزی که توان بیشتر دارد و وظیفه ساختنش را از زمان بوجود امدن ان (خانواده) به عهده گرفته دنبال کند بعد که از ان ارام گرفت به چیزهای دیگر بپردازد، البته خیلی چیزها دیگر هم در این میان نقش داشته اند، تب احساسی که در اول انقلاب به خروش امد و همه را تبدیل به ادمهای انقلابی کرد بدون انکه فهم و اندیشیه محکمی داشته باشد (از همه جریانها) باعث شد پس از فروکش کردن این هیجانات، سرخوردگی بوجود بیاید، ... خیلیها حرفها زده شد، فقط این را متوجه شده ام که نباید ارام نشست، اگر ارام بنشینی همه چیزها را فراموش خواهی کرد باید تلاش و کوشش کرد تا سطح اگاهی و فهم بالا برود ، بنا به ان تفکری که فرد به ان وابستگی دارد... اما این سوال برای من خیلی جای ابهام دارد که چرا فرزندان نسل دیروز کمتر با ارزشهای معنوی پدران و مادران خویش همراهی و همدلی دارند؟ همه مولفها را قبول دارم که از جهانی شدن شروع می شود به جهانی شدن ختم می شود، اما انان که سودای درست کردن جهان و صدور انقلاب و مفاهیم ان را داشتند، در هر نگاهشان ایا فراموش نکردند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است، اینان دیروزشان به سودای کمال عالم گذشت و امروز فرا رویشان بعد از خرابی شهرهایشان خانواده های فراموش شده به چشم می خورد، ما هم بدون انتقال تجربه های گذشتگان مانده ایم و فردایمان بیشتر به جوششی که داریم وابسته است ... .
ساعت حدود 1:30 بود سر همت تقاطع شریعتی پیاده شدم و حدود 40 دقیقه پیاده روی و فکر کردن را با وجود خستگی در ادامه داشتم، خوشحالم هنوز کور سوی امیدی را احساس میکنم. باید کوششهایمان را جمعی ادامه دهیم. ...
یار دوست دارد این آشفتگی
کوشش بیهوده به از خفتگی
تكمله: تاكيد من تنها بر مهمتر بودن نقش زن در خانواده بوده نه اينكه بخواهم از مرد سلب مسوليت كنم، معتقدم مرد هم بايد حضور جدي داشته باشد.

اولين افطار 




سال پیش اولین روز رمضان را در کنار حرم نبوی افطار کردم. ماه رمضان مدینه و مکه خیلی شلوغ هست اکثرا ترجیحا می دهند عمره خود را در این ماه انجام دهند. مکان که نوع دیگریست، پر از ایهام و نکته و عبرت.
...

تصویر

شرق آنلاين 

احتمالا شرق آنلاين را در اين حالت جديد ديده ايد؟!
كار مشكلي هست هم كار فني هم خبري؛ خيلي نيرو را تحليل مي دهد.
خلاصه هر كس بخواهد كمك كند استقبال ميكنم.

به ياد آخرين نشست جمهوريت 

خواهرم يادم انداخت، اونم به خاطر اينكه خيلي منضبط تمام خاطرات رو داره.

هر دو با هم در تحريريه جمهوريت بوديم.
يكسال پيش يازدهم مهرماه آخرين جلسه اي بود كه همه داخل تحريريه روزنامه جمهورين جمع شده بوديم.

جمعي كه طي حدود 6 ماه تونسته بود مثل اعضاي يك خانه ، به هم نزديك بشه. جاي همشون خالي الان با اينكه بيش از يك سال هست بعد از تحريريه جمهوريت در شرق هستم اما اون لحظات جمهوريت و ادمهايي كه باهاشون بودم يادم نميره، از خانم بزرگ سرويس سياسي تا حاجي كه هميشه غر و غر مي كرد اما ته دلش اون محبتي كه داشت و داره به دلمون مي نشست.
اون روز يازدهم مهرماه براي اخرين بار قرار بود دور هم جمع بشيم تا خداحافظي كنيم و صحبتي با هم كرده باشيم. آقا عماد صحبت كرد از مشكلات و سختيها و شيريني در امدن روزنامه در همون چند روز محدود گفت و صحبت از با هم بودن بچه ها و جو مثبت روزنامه، بعد از اون هم حاجي صحبت كرد و از تجربه هاش گفت از خرداد تا شرق از همه مشكلات و ماندن با توجه به دانستن همه انها اين خيلي مهمه كه ادمي كه مي دونه مشكلي هست اما بالاخره به خاطر تعريفي كه براي زندگيش داره فقط چيزهاي معمولي رو براي اينده دنبال نكنه، توي كلام و لحن حاجي با همه كنايه ها و شوخيهايي كه مي كنه ميشه محبت رو ديد حتي اگر در همون حالت ناراحت و غضبناك باشه، جمهوريت تموم شد البته براي ما و نه براي مدير مسولي كه بدون حق مالكيت معنوي روزنامه كه متعلق به اين تيم بخصوص اقا عماد و سرمايه گذار و بچه ها بود، روزنامه رو به همه عرضه كرد تا يكي درش بياره و از همه بدتر اونهايي بودن كه اين روزنامه رو در اوردن بدون اينكه يه اجازه خشك و خالي از بقيه بگيرن حتي همون لوگو رو اسكن كردن و گذاشتن!!!
جمهوريت بنا داشت يه سبك اجتماعي رو شروع كنه كه اجل مهلتش نداد... خاطراتي كه از باز شدن تا بسته شدن جمهورت دارم بماند تا بعد
البته از جمهوريت بجز تجربيات و يادهايي كه مونده بخصوص رابطه خيلي دوستانه اعضاي تحريريه كه در كمتر روزنامه اي وجود داره ، دوستان خوبي پيدا كردم كه برايم مامدگار شدند.


بیشتر بدانیم

آیت الله طالقانی
دکتر علی شریعتی
مصطفی چمران
امام موسی صدر


آن مرد می رود؛ آن مرد آهسته می رود؛
آن مرد در باران می رود؛

اما یاد آن مرد خواهد ماند

عکسهای سادگارس


لینکدونی


آرشیو

تماس با ابوذر

برای اگاه شدن از مطالب این وبلاگ ادرس خود را ثبت نمایید
powered by Bloglet



خوش آمديد