امروز در حین خواندن اخبار و مطالب به نامه مسعود ده نمکی به رئیس جمهور برخوردم، مطلب جالب هست، و بر گرفته از رویکرد جدیدی که چندین سال هست ده نمکی آن را دنبال می کند، او مدتی است که با روحیه منتقدانه نسبت به دوستان قدیمی خود رفتار جدیدی را در این عرصه گوشزد می کند؛ فارغ از بعضی اختلافات فکری با او نامه ای که به احمدی نژاد نوشته دارای سخنهای جالب و پر محتوایی است اگر به گوش گیرند ... .
جناب آقاي دكتر احمدينژاد
سلام عليكم
برادر گرامي!
از كساني كه با صراحت تمام در اردوگاه ديگران و به طرفداري از آنها در عرصهي انتخابات اعلام موضع كردند نگراني نداشته باشيد؛ چرا كه حداقل صداقت آنها در بيان شفاف مواضعشان بر نفاق برخي مدعيان جبههي خودي ارجحيت دارد و برخلاف اينها اسلام و انقلاب و اصولش از آن طيف آسيب جدي نديده است كه قابل جبران نباشد.
در آيندهاي نزديك مشكل شما با كساني خواهد بود كه سالهاست ياد گرفتهاند ديگران را نقد كنند و خود نقد نشوند و خود را پشت سر ولايت و انقلاب و ارزشها مخفي كنند و نقد خود را مخالفت با اسلام و انقلاب و ولايت قلمداد كنند. نمود اين دوستان مدعي كممايه در همهي عرصهها مشهود است.
مديريتهاي اجرايي و فرهنگي در عرصههاي رسانهاي و هنر منسوب به آنها كه قشرينگري و مونولوگ از آن ميبارد.
جمود و تحجر و كممايگي از بزرگترين آفتهاي قشر متاسفانه خودي است كه صد متاسفانه اين آسيب عموميت پيدا كرده تا آنجا كه عقبماندگي آنها از تحولات زمانه باعث هزينههاي سنگيني به نظام و انقلاب شده است.
آنها كه خود را معيار حق ميدانند و بر طبل «هركه با ما نيست بر ماست» ميكوبند از دايرهي كلام گهربار «اشداء علي الكفار رحماء بينهم» خارج شدند و بدين ترتيب با اتهام و انگ زدن به عناصر دلسوزي كه سالها پيش از ديگران متوجه اين آسيبها ميشدند، موجب بريدگي، طرد و انزواي اين افراد را فراهم كردهاند.
...
آقاي احمدينژاد!
ميدانم امروز شايد اين حرفها را جدي نگيريد اما دور نيست آيندهاي كه از اين قشر، خون دلها بخوريد و پشيمان از اين شويد كه چرا در همين اول كار تكليف خود را با اين مدعيان كممايه و به تعبير امام «مارهاي خوش خط و خال ظاهرگرا» معلوم نكردهايد.
طليعهها و رگههاي اين خودبزرگبيني دوستان را در كلام و بيانات به ظاهر هوادارانه و متكبرانه به وضوح ميبينم «ما شما را رييسجمهور كرديم كه فلان كنيد ...» اي كاش يكي به اينها ميگفت شما اگر قادر بوديد كسي را رييسجمهور كنيد، همان دوم خرداد هفتاد و شش اين كار را كرده بوديد.
...
آقاي احمدينژاد!
من بر اين باورم عليرغم اينكه همه عدالت را فرياد ميزنند اما جامعه امروز ما تحمل عدالت را ندارد، همانگونه كه جامعه بيست و پنج سال بعد از پيامبر (ص) نيز براي علي (ع) اين تحمل را نداشت تا جايي كه برادر او به اردوگاه معاويه رفت و بسياري از نزديكانش از او رنجيدند. كساني كه براي او و در كنار او شمشير زده بودند در هنگام تقسيم قدرت توقع يك استانداري ناقابل! را داشتند اما علي (ع) از روي عدالت از آنها دريغ كرد. امروز بسياري از همسنگران من و شما غرق در دنياپرستي شدهاند، ديگران كه جاي خود دارد. شكمها برآمده و چرب و شيرين دنيا زير زبان آنها مزه كرده است گرچه دوستدار انقلاب و مفتخر به جبهه و زندان و گذشتهي خود هستند. خيلي از همين عزيزان خواص انقلاب، بچههايشان در اروپا و آمريكا مشغول تحصيل هستند. خيلي از همينها در غقلب بنيادها و موسسات فرهنگي و ... صاحب سهام شركتهاي گوناگون هستند گرچه سهم آنها از تكنوكراتهاي چپنما كمتر است اما به تعبير آقا «با دستمال كثيف نميشود شيشه را پاك كرد». من آن اطرافيان علي (ع) را به مراتب شفافتر از خيلي از اين دوستان ميدانم؛ چرا كه اينها نه در جبههي عدالتخواهي شمشير زدهاند و نه آبرو دادهاند، و فقط در نهايت پس از اطمينان از احتمال پيروزي شما سركي كشيدهاند و خود را به شما چسباندهاند اما همه طلبكارند و به كمتر از وزارتخانه و غيره هم رضايت نميدهند، باز انصاف طلحه و زبير كه به استانداري قانع بودند!
...
نگذاريد به اسم شما با مردم و نخبگان هنري تندي و تنگنظري كنند. اگر ديديد بسياري از خوديها مثل «حاتميكياها» بيانيه حمايت از ديگري دادند نه از سر شناخت «احمدينژاد» بلكه از ترس كساني است كه به اسم احمدينژادها و امثال بچههاي جبهه و جنگ به آنها سخت گرفته و حتي ظلم كردهاند وگرنه مگر ميشود از امثال «حاج كاظم» «آژانس شيشهاي» ترسيد!!!
متن کامل نامه <--