از اون شب كه "اشك سرما" را تلويزيون پخش كرد اين مطلب همه ذهنمو به خودش مشغول كرد كه چرا؟
نمي دانم شما هم عكسهاي جوان مهابادي كشته شده رو ديديد؟! اصلا صحبت از مرام و تفكر و ... نيست صحبت از يه حق هست حق بودن زندگي كردن حق حرمت انسانيت كه همه به اون تاكيد كردن چه بخواهيم از زبان جامعه جهاني بگيم در منشور حقوق بشر چه بخواهيم از زبان شيواي دين بگيم با سخن حضرت به مالك در همان مطلبي كه به او سفارش ميكنه كه مالك مراقب باشه همه يا برادر ديني تو هستند و يا بردار انسانی تو.
خلاصه همه اينها بوده و هست براي ما ادمهايي كه بعضي وقتها خيلي در اين رابطه ادعا داريم، اما نمي دانم چه شد كه ان اتفاق در مهاباد افتاد و نه خلخال از پاي يك زن يهودي كه جاني گرفته شد كه ممكنه حتي مخالف فكري و عقيديتي من هم و تو هم باشه اما صدايي در نيامد! و سخني گفته نشد! همه اصلاح طلباني كه حضور داشتند و خودشان را در صحنه مي دانستند و براي خيلي چيزهاي كوچك تر از اين صداي خود را به اسمان مي رساندند و اينبار خاموش شدند! و حتي براي سخني به نشانه دركي از برادر كرد حتي صدايي بلند نكردند. نمي دانم چه شده؟ اما با اين اوصاف انوقت ان دوست كرد من به چه اميدي بايد حضور خود را در ايران اميد داشته باشد و در اين دهكده كوچكم جهاني با افتخار هم بگويد ايراني هست؟
در طرف ديگر قضيه انهايي كه حتي جرات يك نظر و يك سخن را براي مخالف خود نداشتند ، براي گنجي صدايشان گوشها را كر مي كند!
(من از هیچ کدام از رفتارها دفاع نکرده و تنها به حق حرمت انسان معتقدم، خوشبختانه و یا متاسفانه سخن حضرت امیر هم برایم بسیار محکمتر است )