سخن در مورد نحوه برخورد با حضرت فاطمه پس از فوت پیامبر بسیار هست، بهانه این نوشته گذشته از برنامه های ابکی و مسئله دار صدا و سیما و اعتراض های جدید علمای سنتی به نوع عزاداری ونحوه گریه کردن و... دیدن تئاتر اشکستان بود. این برنامه را به دعوت یکی از بچه ها در تالار اندیشه دیدم؛ هنر قرار بود به درک بهتر از مفاهیم کمک کنه مفاهیمی که می توانند تاثیر عمیق تری بگذارند، من هم منتظربودم که با چنین واقعه ای رو به رو بشوم، اما متاسفانه در برخورد از نوع نزدیک دیدم دوباره مداحی توانسته در این عرصه هم اثر بگذاره ؛ بجای مفهوم متن دوباره پوسته مورد توجه قرار گرفته اما نباید از حق گذشت کار خوبی بود، در این عرصه که کار درست و حسابی به عدد انگشتان دست هست؛ ولی یک اما بزرگ باقی می ماند که اینها دیگه چرا ، البته قبول دارم روایت اصلی و حاکم از قضیه حضرت فاطمه(س) همان آتش زدن در و فشار به ایشان در حد از بین رفتن بچه هست؛ بدون هیچ نگاه و اندیشه ای به عملکرد حضرت فاطمه و علی به مسئله خلافت، بگذریم ازاین بازاریانی که حتی هدف امامت علی را هم خلافت میدانند.
من از منابع پیشینی که دیده بودم مسئله عدم سوزاندن
" در" برایم قطعیت یافته بود اما به خاطر مطمئن شدن دوباره به سراغ تعدادی از اساتید علم حدیث رفتم تا از این موضوع اطمینان پیدا کنم، درباره این موضوع برایم اطمینان پیدا شد که آتش زدن در خانه حضرت از نظر تاریخی صحت ندارد ، تنها یک روایت با این مضون داریم که کلیه راویان آن از نظر علمای حدیث غیر قابل اطمینان هستند.
البته یک دلیل عقلی کوچک هم برای خود ما؛ در این زمان برای ما کاملا غیر قابل باور هست که كسي به حضرت فاطمه به عنوان یکی از افراد نزدیک به پیامبر و سرشناسان اهل بیت اینگونه بی احترامی کند, این نوع نگاه که نه تنها در میان ما که در میان اهل سنت هم این نوع نگاه وجود دارد؛ حالا با وجود این فرض در زمان فوت حضرت محمد(ص) زمانی که مسلمانان با وجودشان حضرت محمد(ص) را درک کرده اند و نگاه و نسبت حضرت را به فاطمه می دانستند و میدیدند چگونه اجازه می دادند که چنین برخوردی با حضرت فاطمه ان هم در ملا عام بشود؟ ...
یک مقدار فکر می خواهد و یک ذهن با انصاف که تنها گرفتار مداحی مدحت کنندگانی نباشد که غایت هدفشان گریاندن آدمیان است نه کمک به درکشان.