2005-06-29

دیدار 

صبح آفتاب نزده با آب باریکه و شاهد بازاری و نارنجی رفتیم دیدن اهل قبور؛ ارامش دهنده هست، وقتی قبرها رو میبینی به ردیف اماده اند تا تو رو تو خودشون دفن کنند و خاکها اماده تا به راحتی روی تو ریخته بشوند؛ نمی دونم ولی به من احساس بدی دست نمی ده ، و آرامش پیدامی کنم. با یادی از اونهایی که بودن و خیلیهایی که دوستشون داشتم و حالا نیستند و بعد از برگشتن خیلی خسته بودم دیشب هم دیر خوابیدم، دوباره خواب دیدم، خوابی که فکر می کنم خیلی به رفتن صبح من به بهشت زهرا نسبت داشت، دوباره چند روزه نشانه ها همگی دارن جلوی رویم رژه می روند؛ کو آدم عاقل که درس بگیره!!
شما هم دعام کنید.


بیشتر بدانیم

آیت الله طالقانی
دکتر علی شریعتی
مصطفی چمران
امام موسی صدر


آن مرد می رود؛ آن مرد آهسته می رود؛
آن مرد در باران می رود؛

اما یاد آن مرد خواهد ماند

عکسهای سادگارس


لینکدونی


آرشیو

تماس با ابوذر

برای اگاه شدن از مطالب این وبلاگ ادرس خود را ثبت نمایید
powered by Bloglet



خوش آمديد