2005-05-20

تنهایی 

کوه ها با همند و تنهایند
همچو ما باهمان و تنهایان
-------------------------
مدتها در مورد کار کرد وبلاگ واین که چه چیزهایی را می توان دران نوشت. فکر کردم.
خیلی ها به تخصصی بودن ان معتقدند و نه دفتر چه خاطرات بودنش، همیشه فکر می کردم، که اگر بخواهم سنگین بنویسم که داخل وبلاگ جایش نیست، ان را باید داخل یک سایت دنبال کرد، البته اگر غیر از این بخواهم با این فضای مسموم چه باید بکنم، اصلا وقتی چیزی به نام خود ادم باشد کلی فضا به دنبالش خواهد امد که ناخوداگاه ادم را مجبور می کند که سر یک سری مطالب دست بخود سانسوری بزند. سانسوری که نمی خواهی ولی به خاطر شرایط مجبوری اعمالش کنی، تا یکسال پیش اینجا حداقل به اسم ابوذر نبود، اما بعد که به اسم ابوذر شد دوباره کلی حرفها نگفته باقی ماند.
البته خودم به اون حرف دکترشریعتی و فکر کنم شاندل اعتقاد دارم که ارزش هر کس به حرفهایی است که از جنس نگفتن دارد. اما بعضی وقتها این حرفهای از جنس نگفتن بدجوری به ادم فشار میاورد، بدتر انکه یه زمانی اگر بخواهی به انها اشاره بکنی ممکن هست به یکی دو نفر بر بخورد، و دوباره مجبور بشی سکوت کنی تا دوباره کمی اوضاع به جای اولش برگردد.
نمی دونم فقط میفهمم حرفهایی از جنس نگفتن بدجوری به دل ادم سنگینی میکنه.
حرفهایی که تا اهلش رو پیدا نکنی نمی تونی از انها دم بزنی.
البته اهلیتی هم که خود ادم باید پیدا کنه برای پیدا کردن اون اهل سخته ، ومهمترانکه بعد از داشتن اون اهلیت هم شاید مجبورباشی تو چاه فریاد کنی تا با ادمهایی که نمی توانند بفهمند بودن برای چیست . ادمهایی که توان و یا هیچ تلاشی برای فهمیدن غیر خودشان راندارند.


بیشتر بدانیم

آیت الله طالقانی
دکتر علی شریعتی
مصطفی چمران
امام موسی صدر


آن مرد می رود؛ آن مرد آهسته می رود؛
آن مرد در باران می رود؛

اما یاد آن مرد خواهد ماند

عکسهای سادگارس


لینکدونی


آرشیو

تماس با ابوذر

برای اگاه شدن از مطالب این وبلاگ ادرس خود را ثبت نمایید
powered by Bloglet



خوش آمديد