
دیشب حدود ساعت 9 بود که از ستاد نسیم امدم روزنامه رفتم ببینم تیتر اول چیه، غایب بزرگ انتخابات.
تیتر خوبی بود محمد اقا هم روی ان کار کرد. یاد معین به خیر، که بودنش حداقل برای یه عده ای مثل من مرهمی بود.
نشسته بودم پای کامپیوتر که تلفن زنگ زد، بچه ها جلوی وزارت کشور تحصن کرده اند. مشغول کارها شدم تا بتوانم یک سری هم جلوی وزارت کشور برم که تلفن دوباره زنگ زد، کوتاه بود، چند نفر از بچه های ستاد نسیم تصادف کرده بودند،

دیگه نمی شد نشست رفتم بیمارستان تا ساعت 4 صبح هم انجا بودم خدا را شکر صدمه جانی اتفاق نیفتاده بود، یاد روز اول عید سال 83 افتادم انموقع هم اتفاق یک تصادم بود، و با ان اتفاق پسر عموی 18 سا له ام را دیگر ندیدم، یادش بخیر خدا رحمتش کند. موقعی که خبر را شنیدم خیلی خوشحال شدم که صدمه سختی به هیچکدام وارد نشده ولی از همه بدتر حال علی بود. او هم الحمدلله مقاوم. تا صبح با حنیف بودیم تا وقتی که منتقلشان کردند به اطاق، بعد از همه ازمایشها و عکس برداریها، با خیال جمع تری برگشتم خانه.
خدا نصیب شما نکنه.

عیادت کنندگان در بیمارستان

علی در حال مصاحبه بر روی تخت بیمارستان در مورد دکتر معین، اوو معتقد بود باید با همین تخت به جلوی وزارت کشور رفت، اما حیف که نمی توانست
(کلیه حالتها در این عکس تزئینی است، او حتی حال تکان خوردن نداشت)

بر روی تخت بیمارستان

زیر سرم

حنیف در بیمارستان