2003-12-24
کرسی شب یلدا

يلدا هم گذشت
اين هم يک عکس ازکرسی شب چله مشارکت

امروز يکي از بچه ها مطلبي را به من نشان داد از نوشته هاي آقاي جاسبي رئيس دانشگاه ازاد،جزوه اي بود که از کتاب تشکل فراگير، مروري بر يک دهه فعاليت حزب جمهوري اسلامي،اقاي جاسبي بر گرفته بودند، جزوه شماره 13 در مورد شکست نهضت ملي نفت، ايشان در مورد علل شکست اين نهضت مي گويد«الف)نيروهاي مذهبي به دنبال حاکميت احکام ديني در جامعه بودند و حال انکه مصدق وياران او، دين را از سياست جدا مي دانستند و با اعمال فشار،خواستار کناره گيري متدينين و علما از سياست بودند.ب)بعد از قيام سي تير،توقع نيرهاي اسلامي اين بود که مسببين اصلي فاجعه سي تير[قوام و يارانش]مجازات شوند، اما مصدق نه تنها براي مجازات انها هيچ اقدامي نکرد، بلکه بطور ضمني از انها حمايت کرد، دليل اين امر را بايد در مشي ليبراليستي و عدم قاطعيت مصدق و نسبت فاميلي مصدق و قوام جستجو کرد».
البته شايد بيشتر از ايشان و همراهان و همفکرانشان نمي شود توقع داشت در ادامه مطلب، وي به مطالب جالبي اشاره کرده که بعضي از اشاراتش قابل توجه هست، ولي حالا در مورد همين دو دليل و اشکال تراشي اقاي جاسبي:اين درست هست که مصدق مشي جدايي دين از حکومت را در سر مي پرورانده و نه جدايي دين از سياست را و بدان اعتقاد راسخ داشته ولي اين گفته يا بسيار غرض ورزانه و يا بيش از حد ابلهانه هست که مصدق خواستار کناره گيري متدينين از سياست بوده ، در اين کلام چندين فرض نهفته است، 1)ايشان رفتار ايت الله کاشاني و يا نواب را عين اسلام و تدين مي دانند و لا غير که هر کس با مشي عملي ايشان مخالفت کرد از دايره تدين به دور هست،2)يا اينکه ايشان همانند عده اي از مشروطه خواهان تنها ان کسي را وارث دين و تدين مي پندارد که بر مشرب فکري خودش عمل کرده و اينگونه راه بپيمايد، 3)مهمتر از اين، تعريف ايشان از تدين و ايمان چيست و چگونه و با چه ملاکي توانسته اند تدين و ايمان عده اي را محک بزنند، 4) و اينکه نوع فشار مصدق و يارانش بر اين افراد متدين چه نوع فشاري بوده است؟
و در مورد فرض دوم ايشان لابد منظورشان دکتر فاطمي و يا مهندس زيرک زاده بوده که با اين مشي مصدق مخالف بودند و گرنه انچه که ما از تاريخ بيادگار داريم متن تبريک ماندگاري تاج و تختي است که بعد از کودتا توسط فرزند يکي از بزرگان بعنوان اولين و يا دومين پيام تبريک از راديو خوانده مي شود، البته بايد در نظر داشت که تعريف ايشان از ليبراليسم چيست؟و ليبراليست مد نظر ايشان چه نوع گرايشات اجتماعي دارد
******
امروز فيلم پري را ديدم ، از کانال 3 پخش شد ، خيلي جالب بود سعي مي کنم مطلبي در مورد ان بنويسم
مهمتر از همه کتاب تاريخ مشروطه نوشته فريدون آدميت را شروع کرده ام ، بخشي را هم در مورد کتابهاي مورد مطالعه شروع مي کنم
فردا شب يلداست
شب يلداي شما هم مبارک
مي گويند مشارکت مي خواهد جشن شب يلدا برگزار کند، شايد من هم بروم اگر بروم مي گويم چه ديدم

دوش مي آمد و رخساره بر افروخته بود
تا کجا باز دل غمزده اي سوخته بود
رسم عاشق کشي و شيوه شهر آشوبي
جامه اي بود که بر قامت او دوخته بود
جان عشاق سپند رخ خود مي دانست
و آتش چهره بدين کار بر افروخته بود
گرچه مي گفت که زارت بکشم مي ديدم
که نهانش نظري با من سوخته بود
کفر زلفش ره دين ميزد و آن سنگين دل
در پيش مشعلي از چهره برافروخته بود
دل بسي خون بکف آورد ولي ديده بريخت
الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود
يار مفروش به دنيا که بسي سود نکرد
آنکه يوسف به زر ناسره بفروخته بود
گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ
يارب اين قلب شناسي زکه آکوخته بود

با لاخره پروتکل را هم امضا کردیم مدتها هست که مشاهده پیچاندن لقمه در دور سر برای انجام کارهای روزمره در ایران امری عادی برایمان گشته شاید نزدیک به 23 سال می باشد که بجز اینگونه رفتار، عمل دیگری برایمان هزل شده، تنها صحبت امروز و پروتکل الحاق نیست از زمان فتح خرمشهر عملمان همین بوده عاقبت انگونه می شویم که باید جام را سرکشیم و گرنه سرکشانده می شویم ، در دیارمان گویی استراتیژیست ها به خواب رفته اند ونه گویی خودشان را به خواب زده اند و اینبار انان را هم نمی توان بیدار کرد چون هرچه بگوییم بر گنگیشان بیشتر خواهند افزود.

واقعا نمي دانم به اين روزنامه ها چه بايد گفت؟
راستش من که فقط ياس نو و شرق را مي خوانم ولي انگار در همايش به آن بزرگي تنها کسي که شرکت داشته دکتر سروش بوده! اصلا صحبت بر سر مقام علمي دکتر سروش نيست ولي خوب اين هم نمي شود اين دوستان انگار تا مسئله اي جذابيت ژورناليستي صرف برايشان نداشته باشد به دنبالش نمي روند. البته اين نشست هم کم طرفدار نداشت، اينبار نمره روزنامه ها را نمي توان بالاتر از 10 داد ، اگر در کور و کچل آباد خبري شود همه مو به مو مي نويسند ولي اينجا در مرکز تهران همايشي به اين عظمت بود و انگار هيچ، شرق هم که به هيچ روشنفکري در يالغوزآباد هم رحم نمي کند نمي دانم اينبار اين همه انديشمند را نتوانست ببيند
البته در مورد خبرگزاري ها اگر هيچ نگوييم بهتر است، گويي انگار ايلنا هم بعد از پشت کردن کادر سياسيشان به علت بعضي تنگ نظري ها کادر فرهنگيشان کاملا از هم پاشيده،در مورد ايسنا هم با انهمه يال و کوپال و انهمه پشتيباني از ناکجا ابادها هم هيچ نميشود گفت تنها اينکه اقاي فاتح زندگي فقط سياست زدگي نيست

همايش آموزه هاي مولانا برای انسان معاصرهم تمام شد

اولا نمي دانم چرا انقدر تبليغات براي اين برنامه کم انجام شده بود تقريبا هيچ خبر خاصي حتي در طول مراسم هم از طرف روزنامه ها پخش نشد؟؟؟؟؟
انگار هيچ پوششش خبري نداشت
واقعا براي اين برنامه زحمت کشيده بودند من از حدود 5 ماه پيش در جريان انجام اين برنامه بودم بخصوص خانم سميه توحيد لو که دبير اجرايي برنامه بود ، کلا برنامه دانشجويي بود و به همت حدود 50 تن از دانشجويان تهراني که عمدتا مال دانشگاه تهران بودند مراسم سرانجام يافت.البته اين بچه ها ويژنامه اي را هم براي اين مراسم تهيه کرده بودند که در قطع ويژه نا مه هاي روزنامه ايران و توسط موسسه ايران به چاپ رسيده بود که 40 صفحه داشت با آثاري از آن ماري شيمل، اريک فروم،عبدالکريم سروش،فرانکلين روئيس،کلمن بارکز،تقي پور نامداريان،علي بياني،خسروناقد، حسن لاهوتي،ساميه بصير مژدهي، قمر آريان و مجتبي بشر دوست و تعداد ديگري از دوستاداران و علاقمندان به مولانا.
نکته قابل توجه که حتي يک عکاس درست و حسابي هم از اين رويداد که تا به حال در ايران نادر بود هيچ مستندي تهيه نکرد ، واقعا حيفمن با کمال تاسف براي خودم 2 روز اول مراسم را نبودم ولي روز سوم خوشحال شدم که توانستم بعد ازمدتها جمعيت به آن عظيمي را براي رويدادي فرهنگي در يک جا ببينم، مکان مراسم در باشگاه جديد التاسيس دانشجويي دانشگاه تهران قرارداشت که مديريت ان را حجتي از اعضاي سابق تحکيم به عهده دارد، جمعيت بسيار قابل ملاحظه بود، در ان فضاي تنک صحبت از حضور بيش از 5000 تن مشتاق بود، ساعت حدود 10:27 بود که به جلوي در ورودي باشگاه (خ 16 آذر ،رو به روي درب غربي)رسييدم ، جمعيتي حدود 100 نفر پشت در ايستاده بودند و درها را با اين عنوان که جا نيست بسته بودند بيشتر افراد پشت در داراي کارت دعوت بودند و تعدادي از سخنرانها هم پشت در درحال صحبت با نگهبانان مراسم، جلائي پور هم پشت در مانده بود بانشان دادن کارت عضو هيئت علمي دانشگاه خواستار باز شدن در بود ولي متاسفانه حتي نگهبانان به کارمندان وکارکنان دانشگاه هم محل نمي گذاشتند، يکي از افراد پشت در که ريش توپي پري هم داشت و گويا وابسته به يکي از اين جاهاي خاص هم بود به جلائي پور گفت اقا برو از اون در چرا سر و صدا مي کني و در جواب شنيد نميرم مي خوام اين در باز بشه که طرف يک جواب کلنگي به اون داد و متقابلا يکي از دانشجويان هم يک جواب در حد و اندازه طرف ولي مودبانه نثار ان مرد ريش توپي کرد خلاصه بعد از مدتي از اين در به آن در شدن بالاخره در باز شد و باز ماند واقعا جمعيت داخل فوق العاده بود سالن به هيج عنوان ظرفيت چنين نفراتي را نداشت ، بعد از خواندن قران ابتدا نوبت سخنراني دکتر سروش بود متاسفانه به علت تراکم و ازدحام جمعيت نتوانستم هيچ مطلبي يادداشت کنم ولي اونهايي که علاقمند هستند کافي 5 مطلب از دکتر در مورد مولانا را مطالعه کنند مطالب امروز هم دستشان مي ايد پس از سخنراني اصلي مراسم به سه سالن مجزا انتقال يافت در سالن اصلي دکتر دادبه در مورد هويت ملي ايراني در اشعار مولانا صحبت کرد وگفت«عرفان و عشق آرياي است و بطور اخص ايراني»و«پيش از جا افتادن فرسو فريسو پرشيا، خراسان معادل و مرکز ايران محسوب مي شده است»ودر پايان هم قسمتي از آن منظومه شهريار در مورد ايران را خواند در سالن جانبي 2 هم دکتر حسيني نسب گفت«بين انسان محوري و اومانيسم، جهان مدرن با خدا باوری مولانا هيچ گونه تفاوتي وجود ندارد پس از او هم شريفي از دانشجويان جوان و آينده دار شيرازي مقاله خود را ارائه کرد و گفت به نظر من مي توان يک نگاه فوکويي به مطالب مولانا داشت.در سالن اصلي پس از ان دکتر احسان نراقي صحبت کرد وي متذکر شد من خودم را مولوي شناس آنگونه که دکتر سروش و ديگر بزرگان هستند نمي دانم و تنها بخاطر جمع دانشجويي قول سخن گفتن دادم وي سپس به ذکر خاطراتي از زمان دانشجويي در ژنو پرداخت که درگير مولانا بوده ،پس از وي به سالن جنبي و ميزگرد آزاد دکتر محمود صدري رفتم که در همان حال دکتر موحد در سالن اصلي در حال سخنراني بود، دکتر صدري که او نيز در امريکا اقامت دارد صحبت از پروژه گفتگوي بين المذاهب در انجا با همراهي تعدادي از استادان يهودي و مسيحي کرد وي معتقد بود با اين گفتمان بايد جلوي 17 مليون مسيحي معتقد به فاندامنتاليزم(خدا کند درست نوشته باشم)ايستاد ،انان که گروه فشار قويي را در امريکا تشکيل مي دهند معتقد به صلح جهاني نبوده و حتي سازمان ملل را مخل مباني آرمانگرايانه اخرالزمان خويش مي دانند در جايي ديگر او اشاره کرد در دنيا هر روز 2 دين جديد بوجود مي ايد که 0.9 انها از بين مي رود وي اشاره کرد براي اين گفتگو بايد از الگوي شمولگرايي تفضيلي مولانا استفاده کردالبته يادم رفت بگويم قبل از سخنان دکتر صدري دکتر محمدي هم در مورد آداب و شرائط سماع صحبت کرد که خيلي جالب بود وي سماع فعلي را قلب شده از حالت اصلي خود دانست وي شروطي را براي سماع شمرد و حالاتي را براي ان بيان کرد که مانند عامل بودن به احکام شريعت چونان مولانا و الخ .در انتهاي صحبتها هم دکتر رهبر صحبت کرد و گفت با همراي وزارت فرهنگ و اموزش عالي(اسم جديدش يادم رفته)قرار هست برنامه اي در بزرگداشت آن ماري شيمل در ابتداي سال بعد در ايران داشته باشيم بعد هم داماد علامه جعفري(باز هم اسمش يادم رفته) که فکر ميکنم رئيس و يا کي از گردانندگان انجمن فلسفه و حکمت هست در مورد دکتر هادي حائري
صحبت کرد و در پايان سخنراني ها شاهد سخنراني استاد بزرگوار دکتر محمد اسلامي ندوشن بوديم و در پايان برنامه هم نزديک به دو ساعت هنرنمايي استاد شهرام ناظري با همراهي گروه مولوي وتمام
من هم خسته شدم
شب هم سر درد دارم وهم شديد خسته ام از صبح تا شب تنها توانستم ساعتي را بر روي زمين بنشينم
تابعد

زبان خامه ندارد سر بيان فراق
و گرنه شرح دهم با تو داستان فراق
دريغ مدت عمرم که بر اميد وصال
به سر رسيد و نيامد بسر زمان فراق
سري که بر سر گردون به فخر مي سودم
به راستان که نهادم بر استان فراق
چگونه باز کنم بال در هواي وصال
که ريخت مرغ دلم پر در آشيان فراق
کنون چه چاره که در بحر غم به گردابي
فتاد زورق صبرم زبادبان فراق
بسي نماند که کشتي عمر غرقه شود
زموج شوق تودر هجربيکران فراق
اگر بدست من افتد فراق را بکشم
که روز هجر سيه باد و خان و مان فراق
رفيق خيل خياليم و همنشين شکيب
قرين اتش هجران و هم قران فراق

دوباره دارم سعي خودم را مي کنم
مدتها از اخرين نوشته ام مي گذرد
خيلي اتفاقها افتاده امروز دوباره با او صحبت کردم بعد از وقفه چند ما هه نمي دانم که چه مي شود ولي اميدوارم که بتوانيم ادامه بدهيم تا چه شود و چه پيش ايد به اميد آينده بهتر و به اميد رحمتي که به وسعت همه چيزها هست

انتخابات نزديک شده : چه مي توان کرد ، هر کس نظري دارد از شرکت فعال تا تحريم فعال
خاتمي هم رفت ژنو و برگشت نمي دانم فايده اي داشت ، بنده خدا همه اش شده حرف خالي بدون عمل، حداقل در ظاهر که اينجوري داره عمل مي کنه
ابطحي هم سايتش رو راه انداخته جالبه ولي آقاي ابطحي انقدر شورش نکن من معتقد نيستم کارت سبک هست به هيچ عنوان ولي واقعيت هم فکر نمي کنم کاملا با زبان نسل امروز صحبت کردن مفيد باشد ، مي شود گفت شايد همگرايي را زياد بکند ولي اين نوع صحبت کردن هم به نظر من زياد صحيح نيست راستی توی خانه هم همین اصطلاحات را بکار میبری؟
شما چي فکر مي کني؟
راستی این نامه های خشایار دیهیمی که تو یاس نو چاپ می شوند خیلی جالبند یک جور درد و دل هی خودمانی و روشنفکرانه دستش درد نکند


بیشتر بدانیم

آیت الله طالقانی
دکتر علی شریعتی
مصطفی چمران
امام موسی صدر


آن مرد می رود؛ آن مرد آهسته می رود؛
آن مرد در باران می رود؛

اما یاد آن مرد خواهد ماند

عکسهای سادگارس


لینکدونی


آرشیو

تماس با ابوذر

برای اگاه شدن از مطالب این وبلاگ ادرس خود را ثبت نمایید
powered by Bloglet



خوش آمديد